حکیم

آن تور که او نمی شناسد   ما را دارا کولا کردی    زیر آفتابه ای کوتاه دست      آب از رویم نپاش      بوی چتر تو می آید   وسط  تنگ شده راهی تند      چار دستی سرت را پایین بده    می طلبد    دهن کج کند پرتِ آب      از تو بر چه نمی آید    کافی است یک کم را به فهم کنی     در زود از هم گیری کف از دنده ها به گیری  به لا هور     و الا به گور  بر نمی گیرد از گرده خاری   کمی سفیدک زده بوی روغن و عطر خوابیده دو بغل   گرفتن تو    با بو به گندگی      بند از حرکت نمی شود   نصفی شب   یک نوع رب    دهان زده   بی جهت از تو می جهد   خدا شاهد است نمی آمدم بی دراز کشی اش در وقت حنجره خروس     که روزی می رسد به دست بیاید   تو ضعیفه به تاز   یا نه    کیشم شو   ببر از زیاده سر پیچی   به این را جنت   نمی رسد از راه   در آخر شکل کوتاه مدت  روی میز    یک خند بزن از پسین توی وان  تابه رخت شب شدن   با پر از خشت ماده به هوا رفت    به توپ فکر نکن   

پشت از خاک به ریزه ای  رد سبو پاره ای    با تمام سیستم از بلندا کم نیست شد با خاک یکسان  قدیسه بسان گرد پای تو راه گرفت   در مدینه    هوای ناجور    شب از بوی تو

حکیم بی پیکر در را  از جور آورد،به فوریت تقسیم، احتیاج  به احوال دارد.

 

حالا که خوب کردم   تو به خونی

در زودی چیزی می آید

باید کشید   هر چه درد از کش بیاید  قد لنگت  دست بیار  دو چشم از پشت بسته جز تو    ببیند  نمی زایم هر روز که    دردم کنی

یکجای از من کم است   تکان بیشتری شو  از  خورده   خورده ها    به

دارایی های داشته شک کن   ریل های بلندی بسته ام   برای رد کردن وقتی پر کشا کش   بلا    دور سرم   نباش   هم باز نباش هم     نباش   در دوردستی     تا دکمه های که توی چشم می زند     

فقط یک شب   دو صبر بزرگ بزن  تا افتادن چوب های به فشار آمده خانه    در  همسایگی   که کلا چیز خوشی می آورد     به ورود   

خونی از پر لباس تو    به خیابان شلوغی ایستاده   کلاه می آید   به حلزونی بپیچانی   تو شکری   قند    بالای  به جایم برس      با سفیده ای که از تو جاری است    حلالم کن    با  گلوله    بعد از آن      یک ستاره ظاهر خواهد شد و باور نکن  دعوت ردی زده ام به نشانی نفت کش های رنگ از با رنگی  سید احمد  سید احمد!  شن باد  اَهوندنی  بی کلاهی  شکلی در فضا دارد

 رو بازی کایک  درد آورد به سمت شوالیه کج دست تو نیستی.