تو باز نبودی یا کوچک تر پرنده


از گل تا گل به رد شدن مگس در هوای وز مطبوع   از دید او   بستگی نامفهوم دارد جای نرم زیر اندازد جدا از جوارح سر گذاشته ای روی فصل داغ کرده با بزرگی لیوان   آب را بکش    به هیچ تا درجه یونجه داری یراقان نشان ندارد       دستم را تند کرده     بعد از دهانش خدای موش ها به تر می دواند     آبی که از تو می ریزد هندوانه 
زمین می خورد    تازه چند از بغل هر اندازه که نیست واپس بیا      پاره ای لب هسته اگر بوفالو محیطش باشد       به خیلی آیت بودن تشکیل حد ازاوقول به تا آخرم ناسزا می بندی         زیر شلواری که پشت در
می تواند غیب بزند   
با خود خوردن ناخوشی می آورد   از      استخوان زردی تا واحدی که پشت آن به سواره
می آید از خاکی مخالف در آمد داشت که به گوش یورو نچسپید     تمام دایره ی پرتقال     از دور ماهه ای گرفته   
 قهوه به تر بداند از کجای دریافت ممکن است روده ها از خود بافیده باشند        این سمت ها هلو یک چیز مغز دار از دهان نمی دهد      به تصور زنجیر چرخ داشتن با مرکب سفید واجم       وصلت نمی دهد تو ردی برو از یافته ها حساب در بیار به فشارم در جهنم بغلم کن
آب نارم بریز از کله سر


ترا با پوست که بزنند لخت شبیه من می شوی در چارچوب این وصلت سر نمی گیرد به در گیری دسته