از گل تا گل به رد شدن مگس در هوای وز مطبوع از دید او بستگی نامفهوم دارد جای نرم زیر اندازد جدا از جوارح سر گذاشته ای روی فصل داغ کرده با بزرگی لیوان آب را بکش به هیچ تا درجه یونجه داری یراقان نشان ندارد دستم را تند کرده بعد از دهانش خدای موش ها به تر می دواند آبی که از تو می ریزد هندوانه زمین می خورد تازه چند از بغل هر اندازه که نیست واپس بیا پاره ای لب هسته اگر بوفالو محیطش باشد به خیلی آیت بودن تشکیل حد ازاوقول به تا آخرم ناسزا می بندی زیر شلواری که پشت در
می تواند غیب بزند با خود خوردن ناخوشی می آورد از استخوان زردی تا واحدی که پشت آن به سواره
می آید از خاکی مخالف در آمد داشت که به گوش یورو نچسپید تمام دایره ی پرتقال از دور ماهه ای گرفته
قهوه به تر بداند از کجای دریافت ممکن است روده ها از خود بافیده باشند این سمت ها هلو یک چیز مغز دار از دهان نمی دهد به تصور زنجیر چرخ داشتن با مرکب سفید واجم وصلت نمی دهد تو ردی برو از یافته ها حساب در بیار به فشارم در جهنم بغلم کن آب نارم بریز از کله سر
ترا با پوست که بزنند لخت شبیه من می شوی در چارچوب این وصلت سر نمی گیرد به در گیری دسته
میخونمت معشوقه عزیزم
سلام ...قرار است فرهنگسرای آوینی به بهانه گسترده کردن فضای امامزاده سید مظفر تخریب شود ...از شما می خواهم که نظر خود را در این باره در هر قالبی که توانایی دارید ( طنز ـ مقاله - شعر ـعکس و کاریکاتور و ...) بیان کنید ... برای دانستن جزئیات به وبلاگ من سر بزنید ....یک مسابقه به نام ارمغان رئوف بر همین مبنا ترتیب داده ایم .....به دوستان خود هم بگوئید و اگر خواستید و زحمتی نبود طرحی که در وبلاگ من هست را در وبلاگتان بگذارید ....این پیام را برای دیگر دوستان هم گذاشته ام ....
سلام.ممنون ازاینکه سرزدی .راستش اینقدردرگیرزندگی هستم که فرصت کشاندن خودم به زیرسایه ها راندارم بااین حال باطوبی وخودم قراری گذاشته ام درساعت دستان یک کودک درست همین دوروبر...کارخیلی جالبی بودامااینطوراحساس کردم که فضای پاراگراف سوم (قهوه به تر)کلامتفاوت باپاراگرافهای قبلی وخوانش آن خیلی راحت تراست وارتباط باآن خیلی آسانتراست...راستی دوست داشتی لینک وبلاگ مراهم دروبلاگت بگنجان(اگرجایی داشت)سربزن آسمانی باشی وجاوید.
انگار روی عصاهای پدرم خزیده ای با این پریشان نویسه ها
هنوز نخوندم ولی فکر کنم هر وقت حفظ شدم بعدش می تو نم نظر بدم قربونت بشم
دوست خوبم سلام ...همان حس ...همان نگاه و وارونه شدن در....اما حس کردم در بعضی از سطرها زبان وحتی نوع خاص نگاه شما کمی سهل الوصول تر شده است ...پیروز باشی....به روزم سر بزن
سلام ساجده جان / به ادرس جدیدت لینک دادم /
سلام . کارتان زیبا بود تا آنجا که لذت بردم . با شعر زیبایی از سعیدی سیرجانی بروزم و منتظر حضورتان
سلام ...باور کن چند بار سعی کرده ام بخوانم ولی نشده ....حسش نیست ....قربانت
ساجده عزیز !! نمی تونم بگم احساس لذت کردم . ولی برام جالب بود . بیشتر سعی کردم رو تکنیکش تمرکز کنم . که مثل همیشه خوب کار کرده بودی ... باید بعدا دقیق تر با هم صحبت کنیم .
از وبلاگ سیاورشن لینکت رو دیدم و اومدم.اما یک جمله هم نفهمیدم چی نوشتی!
حالا چند بار دیگه هم می خونم شایدجیزی دستگیرم شد...
....در پناه حق
سلام
من تازه با وب لاگتون آشنا شدم ـراستش بعد از بارها خوندن متناتون باز هم هیچی نفهمیدم حتی نتونستم بخونمشون اگه اشکال نداره البته می بخشید می خواستم بدونم اگه شما نمی خواستید کسایی که متناتون رو می خونن بفهمن چی نوشتید واسه چی اونها رو تو وبلاگ گذاشتین من فکر می کنم اونهایی که از نوشته هاتون تعریف کردند هم همگی به نوعی دروغ گفتند اخه فکر می کنم نوشته های شما فقط توسط شما قابل خوندن و درک کردن هستند با این حال اگر راهی هست که بتونید خوانندگان رو راهنمایی کنید و یا توضیحاتی در مورد نوشته ها بدید فکر می کنم بهتر باشه.باز هم به خاطر رک گوییم معضرت می خوام.
سلام ....خوبی ؟...من اومدم........
سلام مهربانانه عرض کردیم ...ساجده عزیز....بعدازمدتی دوری به روزشدعموخرچنگ واززیرماسه ها اومدبیرون...باشدکه این مطلب بچابددروبلاگش که ناگهان انقراض آمد....اگرآمدی مارا به انقراض نزدیک نمی کنید...
سلام دوست عزیز! با مطلبی پیرامون همجنسبازی و غزل پست مدرن به روز کردم در ضمن یک شعر جدید هم زده ام! منتظرم...
سلام خوب بود ولی من چیزی نفهمیدم . یه کم همیچین بهم ریخته بود . بهرحال موفق باشی دوست من