سلام مهربانانه... (خانم منشی چشم های سگه چه رنگی بود...قهوه ای.....!!!قهوه ای) قهوه ای....................... آدم های هنری مثل یک قسمت ازیک داستان یایک فیلم ویایک نمایش هستندکه توسط یک خواننده یا یک بیننده بد/بدخوانده یادیده می شوند..../به دیداری دوباره امیدوار
عقده حقارت و خود بزرگ بینی فاصله چندانی با هم ندارند و اصلا هر دو از یک جوهرند . یک چیزند . تبلیغ وبلاگ در روزنامه شرق ؟!؟ آیا تعداد کلیک ها مسکن و آرامبخشی است برای جلوگیری از طغیان عقده ها ؟ مرهمی است برای التیام زخم های عمیق روحی؟ زخم نداشته ها. زخمهایی که حال بصورت جفنگیات سر باز کرده و آماس و بوی تعفنش مایه تفرح بیماران دیگری گشته . ....نوشته هایت بیشتر به درد لبو فروش ها می خورد و مخاطبانت غیر از مشتی آدم نما و آنهایی که نان به یکدیگر قرض می دهند تا روزی کسی تعریف و تمجیدشان را جبران کند نیستند . ...این حسین پناهی بازی ها هم فقط باب میل مجنونان زنجیریست و کاملا دمده شده ....
خیلی خوش به حالم از لبو و سه تا کوتی که بر لب می خور دارد
فاصله ای که بین بالا و الاغه بود زیادی به نظرم رسید و البته کلیت این متن هم جای بحث دارد که شعر بود یا البته اصراری هم نیست که حتما ْ مولفه های شعری را جست هر جا ولی به هر حال ضعیف بود !
سلام و تبریکات صمیمانه البته کتاب را هنوز ندیده ام امروز تبلیغاتش را در دانشگاه دیدم ...می خوام از اسمش تعریف کنم می ترسم توسط آقای رخیم پور به نان قرض دادن متهم شوم...بدرود
بالاخره...بالاالاغه ...بل خره... یافتم!یافتم!...پس بل خره اومد این کتاب(به من تشر امد از...) بد فهم کرده بود این ذهن غیر.... گفته بودم که من فقط هیتلر بی سبیلی هستم که گاهی نی میز نم و از جدایی ها شکایت میکنم.
سلامم... بله؟؟؟؟؟؟؟؟؟/چی بگم
سلام مهربانانه...
(خانم منشی چشم های سگه چه رنگی بود...قهوه ای.....!!!قهوه ای)
قهوه ای.......................
آدم های هنری مثل یک قسمت ازیک داستان یایک فیلم ویایک نمایش هستندکه توسط یک خواننده یا یک بیننده بد/بدخوانده یادیده می شوند..../به دیداری دوباره امیدوار
اسمی که از بس شد چطور به پشت افتاد ؟ ایمیل yahooبرام بنویس لطفا
خیلی بد...................
سلام
نمیدانم جه می خواهی بگویی اما این را میدانم با حروفمی توان عشق را به تجلی نشاند
از سوی هم دانشگاهیتان
موفق باشید
عقده حقارت و خود بزرگ بینی فاصله چندانی با هم ندارند و اصلا هر دو از یک جوهرند . یک چیزند . تبلیغ وبلاگ در روزنامه شرق ؟!؟ آیا تعداد کلیک ها مسکن و آرامبخشی است برای جلوگیری از طغیان عقده ها ؟ مرهمی است برای التیام زخم های عمیق روحی؟ زخم نداشته ها. زخمهایی که حال بصورت جفنگیات سر باز کرده و آماس و بوی تعفنش مایه تفرح بیماران دیگری گشته .
....نوشته هایت بیشتر به درد لبو فروش ها می خورد و مخاطبانت غیر از مشتی آدم نما و آنهایی که نان به یکدیگر قرض می دهند تا روزی کسی تعریف و تمجیدشان را جبران کند نیستند . ...این حسین پناهی بازی ها هم فقط باب میل مجنونان زنجیریست و کاملا دمده شده ....
خیلی خوش به حالم از لبو و سه تا کوتی که بر لب می خور دارد
سلام ....خیلی جالبه ...بالا اسبه اومد ؟
نه ٬ شاید کمی منفی بود .
....................../
لطفا آپ شود. ما منتظرانیم.
فاصله ای که بین بالا و الاغه بود زیادی به نظرم رسید و البته کلیت این متن هم جای بحث دارد که شعر بود یا البته اصراری هم نیست که حتما ْ مولفه های شعری را جست هر جا ولی به هر حال ضعیف بود !
سلام و تبریکات صمیمانه البته کتاب را هنوز ندیده ام امروز تبلیغاتش را در دانشگاه دیدم ...می خوام از اسمش تعریف کنم می ترسم توسط آقای رخیم پور به نان قرض دادن متهم شوم...بدرود
بالاخره...بالاالاغه ...بل خره...
یافتم!یافتم!...پس بل خره اومد این کتاب(به من تشر امد از...)
بد فهم کرده بود این ذهن غیر....
گفته بودم که من فقط هیتلر بی سبیلی هستم که گاهی
نی میز نم و از جدایی ها شکایت میکنم.
قدم کتاب نو رسیده مبارک.
اگم خوت افهمی چه ات نوشتن ؟یا مترجم اگیری؟
با فهم ترجمه عجیبم کردی