زن از بلندی درخت تر بود کوتاه بیاید
از در خنده هایی که _ به بند انداخته سینه _ سفید می زد حملش
از ماسه های ترخیص تا به ملک بعد از مدی
هر این وقت انار بدهد
به عدد وخامت فر های در آستین _ دانه شمار بزن به دیواری _ بخوابانم
آهای ملک حشرات آبی دم دراز داری به شر پا کنی
از به هم ریخت وضع ظاهری در تقاطع آرنج ها روی تاریکی خواستنی
بازی انگشتانم باش
فکر من می کند
روی آنها مزرعه ای به تو بدهم پر از گاوهای نرینه سر
سه ساعت از ماه
حوّایی از زمین بلند به خواب رفته ای مرد
رفته تن تنا تنش تنا تنم تا رفت به هم بیاورد
پشت دره ای که از پی اش کرده اند
سردش شده در قایقی که از خانه می رفت کالی ماتا را بگوید زود راه بیفت
حلقه های دماغ به هر پره قرار کندنشان قرمز بود
آگ درهم بارگی را ته برد با چند قلپ آب رویش
چم چن چنا چن چنانم تا هفت دور تا دو رفتگی را
از بودای به خلخال گرفتار آمده
چیز های که نیفتاد به دار بزنم
اهل تو می شوم
کسی نبیند بچین لای تیتر های سفید
از خیلی خوب به هم می خورد
فکرش این جوری می آید به سبک کلی پارچه سفید
سنبله روز هفت
آفرین ... همین طور یواش یواش این زبان را از اتوماتیزه شدن رها ...
سلام خانم کشمیری عزیز /
خواندم استفاده کردم ..... خواب خراب می شود بر سراب دنیای در خواب دیده ام
مرسی
بای
همیشه بروز و آفتابی باشی دوست من .
خب به خون کردم در خونم چیزی نشد این کار الا لایی که مرا پس می زد از این دور ها رفتن به گمانم نشدم با این کار
سلام عزیز....وقت نکردم دقیق بخونم ...بر می گردم...به روزم سربزنی خوشحال می شم...فعلا
چه الکی شعری بودها
سلام / اگه اول بار بود میمومدم اینجا خب معلومه که چیز دیگه ای می نوشتم که به تایید نز دیک تر بود تا رد اما من که مدت هاست می خوانم تان
فکر نمی کنید دارید تکرار می شوید
فکر نمی کنید دست تان رو شده دست کم برای من که مدام می خوانم
فکر نمی کنید نیاز است به پرتاب از خویش
نویسا باشید همیشه
در خانه قبلاز این ترم هستم بیا
سلام.خوب بود.موفق باشین
سلام بر خانم عزیز.بازهم باید تکذیب کنم کامنت توهین امیر دوستان ابلهی که از طرف من نوشته شده.پوزش مرا بپذیرید .
سلام
دیروز روزت مبارک !
در برادر پدری کلمه باشد
لینکتان کرده ام و
/
سلام خانم کشمیری/
به قول محمد حسن مرتجا
زخمها را من فراموش کرده ام - آیینه فراموش نمی کند!
----
باورت باروت است / باور کن !
سلام خانم کشمیری/
به قول محمد حسن مرتجا
زخمها را من فراموش کرده ام - آیینه فراموش نمی کند!
----
باورت باروت است / باور کن !
آتشی دارد نمی به دانی باور کن باروت
این شعرها ( آن ) دارد.
جمع خوانی مطرود:مجموعه شعر ((عقب مانده))-علی سطوتی قلعه-انتشارات تهران صدا-1384
من کار را یک بار خواندم
تبریک می گویم از کارهای مجموعه بهتر بود ولی فکر می کنم اگر قرار باشد کار را دوباره بخوانم برایم توجیه نمی شود خیلی از مسائل
همه چیز در راستای شاعرانگی
باشد؟
دومینو به روز شد