نصف عمومی ات را گذاشته ای پر از شاخ و برگ پشت قدرت ابر ها

در فقط روز خاب کرده ام  چه می ترسی

ادامه هم نه داشت

جای یک عکس دارد روی درخت با نارنجی تن به پوشیده دور می بی ند هی چی پیدا از نای حرف آمد دوری دست سایه چشم گرفته نزدیک تر بیا باد در گوشم زیر از پای من برو آب    

به داهه تا قبل از رفت از سر بندر

در ازدحام روز اولی ته ات را گشاد تر به گیر در باور اینکه

مرده ما مرده تر از مرده شماست

به تریاکی چشم ها یش

خم شده تا به تای اول تا

به تا نزدیکتر با پنبه ی گوشت

چه قدر دراز به کشم در نعمت های زیاد قبرستان

برسی ازپشت مشتی آدم

نوشته کرده ای  پایم را روی سنگ نکشم

می کوبم تا گوشت/ بریزد/ بگیرد استخان هایت / استخان پایم

باد شب درازی راه انداخته در کج تابی ماه به هم خابی می آید در

صبح بازوهایت

قبر موج که بر دارد دردلم خالی بند از در بندر می زند  

 

بی پا یه و اساسی است قوس خارجی شکم درد

یک تا به اینکه زندان ات را به خرم

 

 از شهر تو که می روم کرج است    

در دو ساعت راه از راه حجم گیر

چشم منی چون تاب بیار       

بر فرض از این که کلمه ی دهان منی

هم باش

در اولیه پردازش به این قرار مند    کار داشت ام

به موقعیت دو زبانه  

سر زیر به بری در گرمای سطح بدن

دور دیده    چند نفر شتر سر از حوض آورده اند در بی گدار خور خوری

درارتباط با مردی که قد کشیده اش را ریل بسته

منم دایر بر پی چی ده گی هر از گه گدار 

 

 

دوم تا به درد می دارم رسی دن زود تا چاره نه یابد رفع

 

پر از ریخته رخت خاب اتاق جمعه است از بوی کجکی آفتاب

دراز به درازی   

هیچ فکر کنی دست از آب نرسیده شسته

جهان را  نشسته می شاشم

 

 

در مو های من به گرد مطابق اصول هوازی   

پراز پنکه دستی روزها

بلند گرفته درد    

پی آمدی جز تو نیست    

برمی گرد  

سر ارتفاع نه دارم

 

هیچ عکس در این جای آمد نه دارد