به جهنمی که نیامدی همه چیز آمد و شد تو نیامد
ترافیک به نیامد به وقت کمک می دهد بردن
جای نروم پرت شوم قیافه در شرط اول نیافت کمک است
کلمه پایین می آید زیر به زیر هم ( در این جا نوشته در باریکه صفحه مجله افتاده )
در تنگی حاشیه
بسط خوبی دارد در دایره ی بی گفت مان
فرض بر می دارم در جور نیامد
همه چیز در جای صندلی کار است تکان نه خور دریافت تو گذر شد وقت است
چه می شود سه پوردن دیگر نیامد به خاطر
در از وقت دیگری بلند
دست گیرم به واجد شرط یک ساعت رفت به امد نه شُدَت
کاغذ نمی رود از من در واقع به احسان می پردازم از چشم دزدی تو رفته
نه می رسد و بازم در تنگ نا نه نایم در می آید نه خط بطلانی می کشد از وجه تو
مگر می به شود باز رفت از رفته گی
نمی آید است تا به خود ادامه نه گیرد تا می شود
از برای مه دی جلی لی در ایستگاه قطار بی ساکنی ماست یعنی گفته مان به نوزده روزی پنجم ماه هشتاد در پنج سال
خواندم ...من در دووبلاگ بروزم
سلام
تازه های
ادبی
به
روز
شد
سلام .
زجرها رج می زنند خاطر خاطراتمان را که از دار آویزان ....
چشمها سنگی سیاه .... و راه مانده در نیمه راه .... فکرها چوبی ..... دستها خودکارهای قرمزی که قیر کرده اند .....بیا / بیا / بیا از قلم کبریت بسازیم .... جنگل مشوش شومینه دل خداست .... گرمش کن
همیشه نوشتار متفاوت شما برای من لذت بخش بوده .. مرسی
چشم باز کن ویخ زدگی ها را قورت بده چقدر که سرد
سلام خوبی
خب فوری ....خبر فوری....خبر فوری...خبرفوری
با مطلبی پیرامون مرگ رضا براهنی که در غربت اتفاق افتاد به روزم..........
هیچ خبری به این روز شد نرسیده
دوست عزیز اگر تمام وبلاگ نویسان شهر به درد سیاورشن و کامیرا مبتلا شوند شما بعید است چنین بلایی به سرتان آید!
مزاح بود هرچند که درک نوشته هایت برای من ناوارد سخت است.
سلام...زیبا بود...ممنون...به ما سر بزنید...[گل]
سلام
_________________________
خیلی لطف کردید اومدید.
خوش حال شدم از حضورتون
موفق و پیروز باشید/ یاعلی
_________________________
من در باز خوانده ام...این قرمز سپید نوارها...
سلام
من دوباره اومدم ...
سلام دوست عزیز ...
عالی بود زیبا وبا احساس
با یک غزل به روزم سری هم به ما بزنید
یا علی گفتیم و.....
درود.به کلام از تو نگاهت می شکلت به بند که نوزده از مردادم کشیده بود دستی از این دست به زیبایی. خسته نه و... بدورد
از سر آمد زده گی مرسی تم
سلام لطفا خبر دروغ منصور را از روی کامنت وبلاگت بردار.دکتر رضا براهنی سالم و سرحال هستند به کوری چشم آن هایی که نمی توانند ببینند
باشد تا همه چیز باشد در از کنار هم
با سلام و عرض معذرت
از این که این چند روز زندان بودم معذرت می خواهم انجا نمیگذارند ادم وبلاگش را به روز کند میخواستم بیایم بندر که شب .... بالاخره نشد در اولین فرصت برای تو فقط توضیح خواهم داد
فعلا خداحافظ
سلام! این کارت رو دوست نداشتم فقط زبان رو پیچوندی و کار خاصی نکردی کمی به طرزتر
سلام
هم برای حضورت و هم برای روشنایی آن تاریکی که پرسیده بودم سپاسگذارم .
با "چوب خدا "به روزم /
تا سلام
دلتنگ از به قلمت مانی فست به کلامت در یابم که نیست تویی را در بازی واژه زیبا تر... بمنتظرم از برایت چاپ در دربه دری های مانی فستت... سر سبز و... بدود
سلام سرکارخانم کشمیری
واقعا اینها که شما می نویسی خیلی پرمعناست وادم را کله پا می کند