در ازدحام روز اولی ته ات را گشاد تر به گیر در باور اینکه
مرده ما مرده تر از مرده شماست
به تریاکی چشم ها یش
خم شده تا به تای اول تا
به تا نزدیکتر با پنبه ی گوشت
چه قدر دراز به کشم در نعمت های زیاد قبرستان
برسی ازپشت مشتی آدم
نوشته کرده ای پایم را روی سنگ نکشم
می کوبم تا گوشت/ بریزد/ بگیرد استخان هایت / استخان پایم
باد شب درازی راه انداخته در کج تابی ماه به هم خابی می آید در
صبح بازوهایت
قبر موج که بر دارد دردلم خالی بند از در بندر می زند
تبریک می گویم. وبلاگ شما بسیار تخمی می باشد.
سلام تا. در هیچم عجب گرفته سر پا تا. ندانم که چه ولی بنویس کن چرا؟؟؟ خواندم در پهنگی ات. نوشت کرده ای خوبی در نبوده سفر ...چرا؟ واین که نبوده ام هیچ خانه غمگین ترم هر وقتی بیش تر. به امید که بودنم خانه روزی دیگرت... به درود
اگر بداهه بود که خیلی بداهه ی پخته ای بود در هر صورت به نظر کار شده می امد و طبق معمول تامل بر انگیز
زیبا بود
مثل همیشه
ــــــــــــــــــ
یاعلی
من فقط چند کلمه سطر اول فکر میکنم هیچ ضرورتی در بودنشان نیست.
سلام! یه چیزی پیچید به پام یا پام پیچید به چیزی دارم من چی می خونم می دونین شما؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام ...فکر میکنم زیبا و تلخ بود به هر حال چون من هم اونجا بودم ...
که صدای تو در کامنت در بیاید
ترس از مرگ بسیار وجود دارد اگر سرنوشت همه ما اینچنین باشد .
ولی
بزرگی خدا نباید فراموش کرد و نخواهم کرد چرا که هر پنج انگشت یکی نیس تن د .
ترس؟
باد تیگفتن . یه گازی زار خاش توا . تا !!!
از زار خاهی خاش باد گذشته گفت
سلام من از شعر نو خیلی سر در نمیارم. البته این یکی دیگه پست مدرن بود نه مردن! به همین خاطر نه الکی می گم قشنگ بود و نه ژست منتقد همه چیز فهم می گیرم. به هر حال موفق باشید و امیدوارم در آینده چیزی بنویسید که دستکم من هم توان نظر دادن داشته باشم.
در سیاه چاله های همین حوالی
نرینه های مرد نما
عقدهایشان را به استمنا نشسته اند .....
---------
شعر امضا شده کشمیری است
و پس از خواند چند خط بی شک به او پی
مرسی / همیشه استفاده برده ام
کلمه اتی که انبارم می شوند برای مردی که مست وخوانش طولانی و گوش های که خیلی وقت شده که نمی خوانند
کوچکی به اندازه نصف مانده کوزه هم که بشوی .. نوش