کی صبح رو ساعت پنج تا خاب می بینه

متشکل از اسالتن      فاحشه نه بی نم

قصد هم نه کرده در باغ شما دراز شم با دست توی موها

و اجزای پیوسته مجرد از اینکه  

پاسگاه را برگ بریزد خاک شود در تکلیف روزی دیگر

استخانی وجه بود از کی

باز دارم به زمین فکر می بندم  به درازی ناف و خون مزه ی خاک

مادرم در آمده

جنبش کرده از ماحصل حواس پرتی

یواش

یواش تر

یواش تر تر

دارد تکان می خورد

از مرده ام چه می پرسی

بو از همه جا می آد

از همه ی من می ره همه چی

فکر می کنی بمی رد کنه

به تراش هر چه رسوا ی تر را تیز تر ای حَک کم

حک کن

در صبح اول پا شد

بر دارم می برند

و تاریکه

چشم های ریز را نمی بی نم

پیدا نیست

سرم را

پیدا نمی کنم

تا یازده برو

دو رَ می    فا    برس

سردمه

هیچ رگی از من نمی گذرد

استخان ها پیدا شده اند

چی فکر می کنی

می می رم  بعد از اون همه سنگ

کوه خوردی    هم تراز لا لا یا

پیدا شده

شبی شبیه

به پی چد بو از دماغ شغالی

زنی نه ای با یک پستان

نظرات 14 + ارسال نظر
زیتون جمعه 12 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 08:27 ق.ظ http://zeytoonparvardeh.blogsky.com

۲۰۶ پرتقالی ؟ !
وای چه گوگولیو باحاله فک کن .

بابات اینا

شاه رخ جمعه 12 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:31 ق.ظ http://roospigari.blogfa.com

خووندم
مثل همیشه بود

فقت

عرفان هاشمی جمعه 12 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:31 ب.ظ http://wWw.MANifeST.IR

می خون ام ات بر گشت می خورم ات...

تا بگردد خون همی رگ ها را

ناهید سرشگی جمعه 12 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:46 ب.ظ http://www.nahid503.persianblog.com

سلام به دختر گل و پرکار . و همیشه در قله های برفی . شعر ای تو عزیزم از نظر مفهومی بسیار تاثیر گذارند . و مفهوم زیبایی پشت شعر هایت هست . سبز سر بلند باشی و همیشه صعود در قله ها .................

قله منو برده

علی ابدالی شنبه 13 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:36 ق.ظ http://www.derrida.blogfa.com

جالب بود ....استفاده بردیم .........ما نیز به روزیم هم

موگ شنبه 13 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 03:55 ب.ظ

شعر دل نشینی ست...

روی دل مونده...


سلام

روی دل نه مونی

حسین شکر بیگی یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:36 ق.ظ http://sedaaa.blogfa.com

سلام! ابتدا ممنون از نقدت استفاده فراوان بردم به قول خودت مرسی تم ! راجع به کار خودت در کل خوب بودی اما گاهی توضیح دادی مثلا دارد تکان می خورد به نظرم باید در کلماتت اجرا میشد نه این که بگی ! این روزا زیاد تمرکز ندارم و گرنه بیشتر می نوشتمت ! بماند طلبت! شاد باشی

شهرام چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 06:09 ق.ظ http://www.shahramclub.blogsky.com

سلام

مثل همیشه جالب بود

مثل همیشه

گن جیش کک چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 07:51 ب.ظ http://http

سلام سارا جون من مریض بودم نتونستم بیام ادد بفرست
starsohelq8@yahoo.com

ها منم که گم بودم
اد شدی
زنگ ات هم می زنم هم
دل از تنگی ات ام

فرزانه مرادی چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:27 ب.ظ http://karemoshtarak.blogfa.com

سلام عشق من من دوباره برگشتم بوسی من

واووووووووووو این همه بی تو از چی گذشت روز ها بوسک ات ام و لا غیر

فرشید پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:31 ق.ظ

-ها سلام مشتی عقر به خیر
-ها سلام فرشید چطوری اینطرفها
-مشتی کاسه بدست؟ کجا انشالله؟
-والله فرشید از خدا که پنهون نی از تو چه پنهون گوش تو بیار
خونه ی این مشتی کشمیری خودمون!
-خبریه مشتی؟
-ها داره خیراتی میده
-به چه مناسبت مشتی؟
-والله مناسبت نداره این مشتی دستش خیره، شده سر بی شام زمین بذاره از این خیراتش دست بر نمی داره
اگه خودش شکم گشنه زیر لحاف ببره خیراتش یادش نمی ره، فرشید می بینوم که تو هم کاسه بدستی تو که شکم سیری بابا!
-آره مشتی اما روحم گشنه است سر شبی از دخترش خواستوم پای دیگ برام دعا کنه می رم اجابتشو بگیرم منم ظرفمو آوردم(فرشید با اشاره انگشت قلبشو نشون میده)
-با این ظرف فرشید؟
-پس چی مشتی
-این که کوچیکه فرشید تازه درش کو ؟
-آره می دونم کوچیکه مشتی اما گفتم ساجده یه کاریش کنه بزرگ شه اون اگه دعا کنه اجابتش تو همین ظرف کوچیک هم جا می گیره
دیروز پای شعرش اینو می گفت
دیگ رو ساجده هم زده می دونه چطوری طبخش کنه مشتی
-ها والله
"هنوز گاهی فکر می کنم علاج این دل بیمار من تو کدوم دیگ خیراته دیگی که این نزدیکیهاست یاراون دور دورا گاهی خدارو همین نزدیکیها می بینم گاهی اون دوردورها، سر محله ی ما یه مسجد هست هر روز که رد میشم می بینم چند نفر لباس مشکی پوشیده جلو در خیر مقدم میگن به مهمونها به خودم میگم امروز هم یک نفردیگه مرد اونطرف کنار تابلوی اعلامیه ها همیشه جای یه عکس خالیه
دیروز که سرویس اداره از جلو مسجد رد میشد دیدم یه نفر از تو اتوبوس داره خیره به عکس من تو تابلوی اعلامیه نگاه می کنه"
امروز هم یک نفر مرد!چه آشناست این چهره برام


همه چی به خیر خوت ات چه آش پختی شد

گن جیش کک شنبه 20 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 07:35 ب.ظ http://gonjeshkakeashemashe.blogsky.com

چقدربرای لحظاتم لذتی که فرار نکرد از زیر دندان و جا انداختن من ..!
ناتوان برای ترک ولی واقعیت اینجاست چی ضرورتی داره که. این کلمات( مال تواند) .

passion چهارشنبه 24 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 05:48 ق.ظ http://gedichte-m.blogspot.com



سلام ساجده گرامی
شعر خوبی بود . استفاده بردیم

در اوج باشی

موسانوشادی سه‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:55 ق.ظ http://moosanoshadi.persianblog.com

سلام خانم کشمیری.دوباره آمدم وباتاخیر.
جالب است ومثل همیشه جالب .
سربزنیدونظر.
آسمانی باشی وجاوید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد