آن قدر خاب است که به شب نمی رسد
مناسب لب گیری ایستا
در زیره های زمین
بالای یازده فکر می رسد وا جد بلعیده شدن
لندن تماس گرفته
شرایط زلف تاب دار را می فهم اد
و قرار دارد
پایم برسد بندر
جوراب های سوراخ را در آورده زیر باران
روز ام می رسد
بسیار باریک
مترصد بیرون از بستر اندیشه شدن
مدتی گذشته از فصل جفت گیری
نمی دونه با تصویر اش چه خبری رو قطعی می کنه
ناتینگهام
همه اش رو از بی بی سی نه شنیده بود گرفت
چوب ساز دهنی
سوراخ های بی شماری رو می بنده
به تعداد مصیبت های رخت خاب
در مثل پیری باد به هوایت ام سرو ته جانب شهر
به گیر متعاقبن در حال نشسته گی بلند گیر
همیشه سعی می کنم نوشته هات رو بخونم
دوست من( دل از آسمان بردار که وحی از خاک می رسد )
بهروز باشید.
من هنوزا حوایی ام سر به هوا در خاک ام هم کنی هوایی ام
سلام
هیچ چی مثل این عکس منو ذوق زده نکرد!
خودت می دونی که چی تو عکسه که برای من جالبه و دوست داشتنی...
خوب باشی ...
ها می دون ام مرسی تم که شدی وقت
وبلاگ جالبی دارین از نظراتی هم که می دین ممنون
سلام ...خدا رو شکر که تا به حال به خاطر دست خطت دستگیر نشدی ! ...
یعنی ...
... ریدن به شعر؛ مساله این است!!
مساله ای است ...
پایان
یک عمر به بهانه مبارزه زنده ماندم در حسرت مرگ / امروز تنها راه مبارزه مرگ است.
این پایان من است با هزار ورق چاپ نشده . این شما و این دنیایتان / چرا از خدا می خواهید.
خودم شرم را کم میکنم..... هرگز نمی بخشمتان آی آدمها ... آی آدمها ... آی آدمها
هی چی در پایانی خط نمی رسد که مرگ اش کنی به خون ات آمد ام
هر بار که به خانه تو می ایم پیراهنم رنگ تازگی میگیرد میخواهم بدرانمش تا بفهمم فارغ از این زبان که من تکلم می کنم زبانی هست که تو آسوده به آن زبان سخن می گویی
از تمام تازه هایت ممنون در خواندنت هستم به دور تا آنجا که مهلت بدهد زندگی هرزه ی تهرانی ام
و این من از تو مه دی که در فهم امی و همینی کلمه و اینکه چه ام است آسوده تر می درانم تا شده گی
حتی یک کلمه: بی بی سی
نشان از بودن تو در قشری دیگر می دهد!
این مشخصه بخشی از جامعه است.(می دانی که؟!)
و اما...
اگر حوایی هستی. به سبب کدامین گناه نخستین اینجا تبعید شده ای؟
اگر جا نه دارد در سبب سر به هوایی می دانی که ...
سلام! دو پست من اینجا نبودم( سرگیجه و تعجب در دهان) میدونی من اینجا که میام دوست دارم غلت بخورم تو کلمه ها و دنبال گیر و اینجور چیزا نباشم کسی مشکلی داره؟! به روز می کنی یه خبر بده لااقل
اولن باشد تا بفهمم
دومن نمره فهمم بالا رفته باید دوباره برم دکتر
سومن شو بعد میگم
چهارمن نسل دیلماج ها را کی از روی زمین برداشته؟
پنجم از همه حتی من هم انسجامشو میتونم درک کنم.
تخلیه ی عمومی به روز است
سلام جوجوی من پس در چه خال هایی به تخلیه امم منانگی ام در زدنیست تق تق بی تلق تلق میبوس ببوسی ام کمی اتوبوسی ام البته نادیده گرفته نشودتی تورا ساجده امی به شدت هرچه کم بیاورم نه تو را دست در دست کار بودم در دست دیگری
سلام شعر ردیفت زبان ردیفت گردن ردیفت را میخواهم !
مرسی تمی با تمام ساجده گی که بر آمد بوسی تو دارد در همه سر در آوردن به پرتقالی در هستمی تو هستمی
سلام
موفق و خوش باشی..
جمعه ی سیاه تمام تقویم را تف کرده است .
به روزم با داستان و خبری از خالقی که به خون خفته است
آخرین وضعیت امیر خالقی
فرضیه انتقال امیر به بیمارستانی بزرگ قوت گرفت
امیر تحت مراقبت نیروهای اطلاعاتی شهر قرار گرفت
همه دعا می کنیم
و بالا خره ...
امیر خالقی به هوش آمد ... آخرین اخبار در وبلاگ دوستان امیر
http://khaleghi-love.blogfa.com/
ممنون از حضورتان.
درباره نوشته هاتان: فرم ها وقتی به طور مستقل مد نظر اند
حدی از معنا را با خلق خود رقم می زنند.یعنی فرم مناسب
-نه تکراری و سنتی یا بی خلاقیت- دارای لایه های بیانی حسی و مفهومی است. که شاید از کارکردهای متفاوت به دست آید وچیزی یگانه شود.
حالا مطمئن شدم اون دستخط روی کتاب تون هم دستخط خودتونه !
به بدل از ادیبان شعری منتشر شده در مانیها دعوتید
سلام که کشمیر به ساجده درود کرد :
آدونیایم ازان دونیا ۵جره ام به جنوب جر میخرد . شناس ی ام . بیا ببین م ت .
حالا میخوام مثل بچه آدم حرف بزنم . واقعا که مرغ شعر امروز تویی .عین مرغی که برای جوجه هاش دونه پیدا میکنه میفتی تو کلمات همه جا را پا میکشی ونوک میزنی پخش وپلا می کنی و تکه تکه . اینم خودش یه جوریه دیگه .
یک جور فهم خوبی است که میل می دهد ام