سیاه شهری که نمی رساند صدای خنده پوز اش در رد موش ها

 

باشد چونان تن ات تنی دنی تنی تنا نی دنی

من رحمت ربی جوی دنی

گرفته کرده به ول نه دادن دو به هم بازو

خاب دارد به رفته زمین        امن می افتد

در کدام فایده ی زمین صبح است      با بر پاشد در هم تن

چند روز دیگر است عظیم تا به آخر سر کمر تا خاب خدای بزرگتر

جور جالبی باشد در جهت تعقیب گره روسری

رگ سرخ ها آماده شرارت بزرگ تری پیدا شده اند امامی

تن چه می کشی از من        به بر

در اندیشه گشته گمان ام نه مان ام      در امان

برم گردان بی امان

نازل بر هم چین گریخته آه هی