شاعر مرده تکلیف جهان کلمه او چیست

taslimi

 نه می توانی بر ام به گردانی از جریان موی رگ های که چشم را خون می دهند  

سرخ رنگ ها به ته محو دو چاره شده اند که سوخته تب در رهایی تن رها رها  

که بخار می بی نی 

و تسلیمی با دست های بسته در بغل  

هر جا بری پی دا شدنی زمینی    با لب ها من ماتیکی ماسیده -  

  

نمی دونم این که هر وقت شعری می خاند گریه بود و من را همیشه غم گین می کرد و هم چنان دارد گریه می کند با سر تکان های بی شمار   

 

۵ شنبه روز به تاریخ ۲۲ اسفند ۸۷ شعر خانی در مرگ شاعر علی تسلیمی در خانه شهریاران جوان با شعر خانی شاعران مسعود فرح  ولی رضایی  موسا بندری  سعید آرمات  ساجده کشمیری  محمد ذوالفقاری  امین امیری  غلام حسین ترکمان و جواد قاسمی انجام می شود -