منی نماند همه تو داد

کیسه به خواب نمی رود صبح نکن از گردن گیری پر تناوب باکره

می آویزد برای تا مدتی در دید تو بسته دارد دور تر از گم گار شدن برا نوشت کردن خیلی خوبم با درد آمد آنکه همه چیز بگذرد به حال خود ببرد لندنی دور تر چند تاست به والم به جهنم دور از جان شما سرد است زمین و آسمان در میانه سنگ پر آورد به میل سلیمون نبی مورد علاقه سر شانه ای چار پر ریخت زیر تخته سنگ ی آماده ریز  تخت دو نفری در لحاظ است که به واجد شرایط تنگ می کند از هم گیری سقوط به ارتفاع او حدی است متجاوز از رشد سیه موی سینه یعنی پا بر شانه