یعنی چی خاب در یک سانت و نیمی سور خورشیدی

به پی غم بری پیری که برسی پیدا می دهد زمینی سر از پر از علف تا رویشی به گیرد

فوت        نمی رسد دست به دست رسی ات

هفته ها ترا نه خابی دن    عصر است

مثل تعطیل شد و فراهم آمد زمینی برای خاب تر

زمان از حالت دست های تو پی داست

به گم شدن راه بردی است    همه اش آست

زمن این گرد است

حالتی نه زار

باد به برد شکم  و تمام سر زمین هایم را تنت تاب

چیز دیگر در نوشت دادن بود که چیز دیگری شد مثل چشم های که خاستم و نشد آبی

ناشر و جلیلی را نوشت کرده های هست که در فرصت ... هیچ میل نمی دهد غیر

صدا می دهد در گوش از زمین در شنی دنی خوفو  خوفو  خوفو

 یعنی چی خاب ؟