قه یه ا دار و رار نه این بود هر چه بی نم تو بی نم
شامل دردی رنجی ده از بی نسبتی درنرمک آی لب خی سی ده به تف
غرقه کنی
سوراخ می پی چد به نوح
از سر کوهی سه رنگ سرخ با در کشتی
پرت امی انداخت به پا بندی گنو تا زمین پیدایی داد در تنی لخت
جفتی که بی اندازد پای کفش
یخ زده نوک دماغی را دست گیر
دهان گیر
سر از خوشی دارد در پا جای
ابراهیم
موسا
عیسا
محمد
مه دی
نه می توانی بر ام به گردانی از جریان موی رگ های که چشم را خون می دهند
سرخ رنگ ها به ته محو دو چاره شده اند که سوخته تب در رهایی تن رها رها
که بخار می بی نی
و تسلیمی با دست های بسته در بغل
هر جا بری پی دا شدنی زمینی با لب ها من ماتیکی ماسیده -
نمی دونم این که هر وقت شعری می خاند گریه بود و من را همیشه غم گین می کرد و هم چنان دارد گریه می کند با سر تکان های بی شمار
۵ شنبه روز به تاریخ ۲۲ اسفند ۸۷ شعر خانی در مرگ شاعر علی تسلیمی در خانه شهریاران جوان با شعر خانی شاعران مسعود فرح ولی رضایی موسا بندری سعید آرمات ساجده کشمیری محمد ذوالفقاری امین امیری غلام حسین ترکمان و جواد قاسمی انجام می شود -
بعد از بالاخره ی چندی وقت و این وقت نوشته کردن از به موقعیت دریافت کتاب و معرفی وجودی دوم کتاب که به نه انتشار آمد – قه یه اَ دار و رار نه این بود هر چه بی نم تو بی نم -
به روز 25 دی ماه 87 بندر عباس در خانه ی شهریاران جوان از سمت خانه ی خشتی با بودن در جمعی خسوسی با جمعی از شاعران استان – و با مرسی تم فراوان از بودن شاعران مسعود فرح – سعید آرمات- یداله شهرجو- موسا بندری- علی آموخته نژاد- محمد ذوالفقاری- محمد اکبر محمدی- امین امیری- فاتمه زارع- زهرا پورکهن دلی- فاتمه بردال مریم بهزادی و رخشنده پاسلار- عدنان انصاری – افسانه رایزن- کامیلیا کاکی- علی رضا محسنی- محسن شهیدی – محسن زهتابی و مسلم – و نه آمدن های هادی کی کاووسی- شنبه زاده طیبه- کرامت بلالی- امیر حسین فخری- به شب و سیاورشن و موسا –
شروع جلسه با حرف های خودم که کتاب کتاب است به مهم این که جمع بسته و در موقعیت بودن به دست رسی برسد و می تواند از خیلی شکل ها هم بی افتد تا به دسترسی برسد – به مسل نه داشتن ناشری معتبر و شابکی برا ثبت ملی و چیزهای که پشت کتاب را محکم می بندد –
در ادامه به شعر خانی و صحبت و نقد سخت خوب دوستان می گذرد با بحث در مورد زبان و تضادهای موجود در کتاب در شکل نگارشی آن- و دوستان توضیح می خاستند که چرا و به چه جوری !
چه جوری را شاعر نمی داند شاعر شاعر است در انجام در احساس بردن از کلمه و به احساس کشیدن کلمه و در آوردن از کلمه و در همین گیر و دار های درگیری سخت با کلمه چیز های رو می شود که کلمه جواب نمی دهد و شکلی که می خاهی از کلمه در نمی آید در نتیجه به هم ریزی شاعر به هم ریخته از ناتوانی و نا جواب دهی زبان به هم می ریزد و می سازد ویران می کند و این همه در جهان شاعر افتادنی است و دست درازی ها شایسته –
در جهان شاعر تضاد ها بی هیچ پنهانی و عمدی در کار رو می شوند و ناتوانی زبان در برابری بیان و دریافت پیدایی می دهد – لحن های که شکل اجرایی ندارند صدا هایی که شکل خودشان نیستند و می توانند شکل به گیرند –
در کتاب قه یه اَ دار و رار – صدای نفر از کلمه با حرفش بی رون می آید من ام – دیوانه ام – و این صدای اَ است که این شکلی بیرون می آید –
یا جدا جدا ایی کلمات تا پیدایی شکل های اجرایی کلمات مسل / همچنان ـ هم چون آن - که چنانی گری حرف در کلمه را می رساند / با این جدا جدا ایی ها وقت در رد کردن کلمه در حس و زبان می افتد و دریافت به چیزی به تر در فضایی تازه تر می دهد – که میل درگیری بالا می برد –
خود شاعر در استفاده از هر کلمه به هر شکلی ناراحت است نمی تواند احساس را به کلمه ای که احساس را بر نمی دارد بدهد به حرف نشان و حرکتی حس را تحویل می دهد که شکل را بر دارد در جواب این می شود که می خاهد صاد ها سین شوند – ملائکه ها بر ملا اِ که شوند یکه و تنها /صفحه 4 کتاب/ سپردن- سه پُردن ص 22کتاب/ - اگر چه این دست بری ها کم به کم اند و جاهای جواب می دهد و تضاد را نشان می دهد و همی است که همه چیز در کتاب رو شده از پریشانی تا تردید مشق رو در رویی با شکل اجرایی زبانی و نگراشی -
موسا بندری شاعر و شاعر مسعود فرح
علی آموخته نژاد شاعر
5 - بنز می گیرم تو به رسم در اول نه دوم خیابون
داستان از سر صبح بعدی شروع افتاد
چند بار سریع به جنب
جمله انکار دارد این انگار از ته شب بلند شده
ترجمه ی آخر زمین است که لو می رود
و پرنده تخم لای بوته های سیم خار دار می ریزد
از وضعیت چند ملیت .
11- شب به ته شلوار رسیده
در تعداد مورچه های شمارش شده و رعایت حرفی از اسل و ازافات
رو در روی جبهه ای سنگین
تبر ات را مهیا کن
پری آتش ام جهنم وار
کافی است به خانی ام تا به تو تن به گیر ام
هر وقت از شب را فق اد در فاقده ی دسته اول .
اکبر محمدی شاعر
35- در مخی له ی سوم شخص فردی
نشات برانگیز در پایانی مهره یازده
استرداد آخر زمان از همه جای مبتلایت زده پی داست
با طریقه ی آخر تماس شبی نه پایده به رس
به توان مغز کِرم
بریده باد گوش های دجال در نوع حماسی سنت ما تحت لیسی .
محسن شهیدی مترجم و ناشر