-
و دوم کتاب
پنجشنبه 29 اسفندماه سال 1387 10:16
قه یه ا دار و رار نه این بود هر چه بی نم تو بی نم شامل دردی رنجی ده از بی نسبتی درنرمک آی لب خی سی ده به تف غرقه کنی سوراخ می پی چد به نوح از سر کوهی سه رنگ سرخ با در کشتی پرت امی انداخت به پا بندی گنو تا زمین پیدایی داد در تنی لخت جفتی که بی اندازد پای کفش ی خ زده نوک دماغی را دست گیر دهان گیر سر از خوشی دارد در پا...
-
شاعر مرده تکلیف جهان کلمه او چیست
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1387 23:03
نه می توانی بر ام به گردانی از جریان موی رگ های که چشم را خون می دهند سرخ رنگ ها به ته محو دو چاره شده اند که سوخته تب در رهایی تن رها رها که بخار می بی نی و تسلیمی با دست های بسته در بغل هر جا بری پی دا شدنی زمینی با لب ها من ماتیکی ماسیده - نمی دونم این که هر وقت شعری می خاند گریه بود و من را همیشه غم گین می کرد و...
-
نوشته ی از جلسه ی معرفی دوم کتاب کشمیری ساجده
شنبه 19 بهمنماه سال 1387 01:55
بعد از بالاخره ی چندی وقت و این وقت نوشته کردن از به موقعیت دریافت کتاب و معرفی وجودی دوم کتاب که به نه انتشار آمد – قه یه اَ دار و رار نه این بود هر چه بی نم تو بی نم - به روز 25 دی ماه 87 بندر عباس در خانه ی شهریاران جوان از سمت خانه ی خشتی با بودن در جمعی خسوسی با جمعی از شاعران استان – و با مرسی تم فراوان از بودن...
-
یک دقیقه ازافه در سال شبی روی لب های تو بلند
یکشنبه 1 دیماه سال 1387 21:26
بو عسر از لا یقه ترک می افت اد ترک با واجب از رها انداخته لا ترک
-
به نه انتشاری که نه می رس اد
پنجشنبه 4 مهرماه سال 1387 18:27
و این جوری تا پا در آورد ایم دو سه تایی از زیری ها شامل دردی رنجی ده از بی نسبتی درنرمک آی لب خی سی ده به تف غرقه کنی سوراخ می پی چد به نوح از سر کوهی سه رنگ سرخ با در کشتی پرت امی انداخت به پا بندی گنو تا زمین پیدایی داد در تنی لخت جفتی که بی اندازد پای کفش یخ زده نوک دماغی را دست گیر دهان گیر سر از خوشی دارد در پا...
-
سی و هشت تا هشتا
پنجشنبه 24 مردادماه سال 1387 22:23
قصد دوم خاهی بود در اول زیر لب های آب خاه افتاده کرده تن به مردن در ریتم دریاچه های پر لب نمک با جهت ترکانده جان در دو میانه .
-
جدا تن که از جدا جهتی کن اد بالا انگیز
شنبه 1 تیرماه سال 1387 23:38
- تابستان از دو نقته ی گیلاس چشمی اش دار ام نمی رسی ام هر چند تا تاب از دور دست رفته می برد دور تا سکنای کمان جو پنجه می کنی که کوه ها گشاد آمدند هشتا هفتا چمن دار در پهنه ی پرته باد باداک ها ابر کن اند درا هم من را هم تو منگ و پر رنگ در شکست لب های تو در تو هزار جور حرمان ماه غباری نیمه کج تاب -
-
سر از رو ریخته به ما کن اد
سهشنبه 7 خردادماه سال 1387 23:20
28- دایره ی خمر تو از حلقه ها می در گذرد در تخت ها مرتب که باد می زند و اصول پا شده ی شکل گردشی در دیواره ها تو آفتاب می اندازد با گونه ای عصر سوار بر عابر چرخ است در سر به تکان و ما توان دریده ی شب از چراغ های وسط راه می رسد در رکاب نمی شنوم جز باد بو تو با جهت ما سوا به ما دو راه داشته باش گرد دوست ات تو داشته باش...
-
دیر خانشی از نیما
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1387 00:06
نیما خانش متن ام نگاه مرور گر به هر چه که به گذشته می رساند یک رساننده ی است برای کار انداختن به روشنی – یک تاریکی نسبت به چهره های خوب نه خانده شده باز می کند که ترجیح می شود به بند بستن و رها کردن در بعد – جلسه در چون و چرایی ها و همه حرفی شدن ها را کنار که بریزی فقت خانش اش ماند – حاشیه چه می شود حاشیه ها همیشه در...
-
۶۰ به سه روز رسیده نمی بی نم که کور ام
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1387 23:07
خاک بزند از ته مورچه های من خورنده زمین دایر است مرتب بر هوای سرد تر که در جریان دست هایم چپ شده حیات سوم شخصی که خوب می تواند به خندد از جنس اش لذت به دهد به توالت به نشیند و خاب را خوراک را تشخیس را می تواند .
-
با بدونی عنوان
شنبه 17 فروردینماه سال 1387 01:40
دست های لندن ام باز اند که باد نمی برد امی در تند کرده شده همی امارت بنای سه بار تا ماندنم می زند می زن اد در گوش کرام چنگ در موی نه سیاه ام مال کتک ام در دهان باز فرو داده شیار دره ها یک راه اند با هزار جور خم ابروی گشاد گشاد چاک و لاک ام به لای تیغ و خار خارکی ها گودی ها فرو تو می برد به رند جای که رنده شده ها می...
-
سه روز باد از سر دماغ
پنجشنبه 1 فروردینماه سال 1387 20:52
باهار با رنجش بوی ته ریش ها شایسته ی برگرد ام می کند برگرد پای نه شسته ی درد من است که کافر می شود به بلند به امن چشم های فاسله ! گوش کن باد است رها آورده بود ام سر از آویزان رنج برف است که می زند در نشان تا اندوه زرد به شاشد در دانه های سفید و بلند ام نمی براند در مقام خاک راه است کور صدا کن باد کن کمین شو واژه ی...
-
رفته در آورده ام
دوشنبه 20 اسفندماه سال 1386 12:54
تا برف به خورد برگشت می رود باهار خوب بود گرده ی چرخ خورده چشم را می سوزاند و داغی لب ها فوت کنی پشت شده از قوتی لب ها آناناس پُر سفید دور می شود نا جور سبک و وزن خالص دارد به ته تک امی تن امی ها رها امی
-
برای نسیم در بند
سهشنبه 7 اسفندماه سال 1386 14:00
چند دوام برای ذخیره ماندن خدای در سر شده ی من رو نه دیدی که زدی و همه صدا از او بود جیغ کشی ده نمی می رداَم از ضربه های توی سر صدای من را به زد جانی دنگ درنگی نه واپسی نه به چه نه ای حال از دست تن ام می رفت و من را وست گرفته بود ام یک گرفتاری شبیه نه بودن داشت شروع کند و خاب از راه برداشته نمی شد لازم است خدای دیگری...
-
۳۳ حلقه
دوشنبه 29 بهمنماه سال 1386 01:10
۳۳ حلقه ی من در مانی فست به خانده گذاشته می شود تا گزارش و متن نوشته ای نقدها و گفته شده ها و این که همه چی بر در عکس آمد حضور به کلمه نشست با تمام مرسی تم از یدالله شهر جو/ موسا بندری/ آموخته نژاد علی/ آرسو ایمانی/ محمد ذوالفقاری و امین امیری و حضور سعید آرمات ...
-
صدای نقد
شنبه 20 بهمنماه سال 1386 13:20
حضور می طلبد بودن را در شکل نقش و ایجاد در در تقابل رو در رو که وجود را به احساس می اندازد در اندازه ای بزرگ حاظر و همان کلمه ی زبان است باشیم به در دایره
-
سی صد درجه ی چسپ
شنبه 13 بهمنماه سال 1386 14:23
تشخیس تو در من حنجره است مباح چند جور وا ترس به دقت در لا شد باد ام به زن در نازکای تیری بلند سدای شاش است بلند از سر موی تو سیا اگرد ام من اگر گردام از در دایره بر خلاس لب های تو ام واگشته صاف کرده شو پایین به دو تنگ خوب است که به فشار بی افتد به درجه ی چسپ
-
ماه دی دیده ی من
دوشنبه 17 دیماه سال 1386 23:06
و ... حضور می بند ام به وقع به شده ها تا چشم چشم می گرد اد حواس می گیرد گرد و چرخان ماه با موهای بلند از پشت و کچلی جلو چشمی دارد که کم قهوه ای نیست ملیح می خندد و گم رنگ است در چار چوب دیر و پری باران شده روز تا لنگر به من زد از عسه بانیت برای تنگ پسری می غلتد نه آهسته در ام تند به گیری لاشه از مجال شب به ترف تر روی...
-
:}{:
سهشنبه 11 دیماه سال 1386 23:56
یازده تای این کلمه بو به دنبال می گشت ام لا بغل لا یقه و لا الا لا که به دهن نمی رسد نه می رس اد و لا ول کن است این ریتم بو دهنده فقط می خاست ام که یازده تا نه شود بیشتر در دیالوگ لندن تا بندر تا و تا به تای خاب تا که لا شد و لا ریتم تا
-
شب بود در اول
شنبه 1 دیماه سال 1386 22:24
نمی افتاد بر ام به داری ما از این گشته روز دیگر روز است دار ام اذاب از چشم تو به گیری با پدر بزرگ ات که می شدی نه هایت داشتن یک ساعت اشرافیت در لگن است
-
از بهر برای سه نیم دقیقه هم آغوشی روی پل هوایی اتکا
دوشنبه 12 آذرماه سال 1386 22:40
در شب ساعت هشت و نیم به بعد سه شنبه در میان سه تاره های درخشان تارم به سر شاهد آمداند که جایی گیر شب ام تا فرا در رسید به ما دو تا خود اش را لا انداخت چند تا کوه تا کوه از پشت سر گرفت ایم و خدا تو سر شاهد بود لب ها به خیسی می رفت و خرس بزرگ از میان لا پاها خود را می رساند بستر اینکه یکی داشتیم عرق در آوردایم از خوب...
-
یک تا بداهه از سر شب پر رکاب
چهارشنبه 23 آبانماه سال 1386 22:22
در تعریف کلمه آن قدر می آمد ام که پا در رکاب ام می کشید همی چرخ همان تور که نمی بی نی چرخ به خورد شد ام تا پا گذاشتن در رفت و آمدن دهان های باز نمی شنوم جز بادی که دهان را کج اکی میل دارد می خورام به تنه به جهت ما سوا به ما دو راه داشته باشیم گرد در آخر سر سر آمد و ما یحتاج شکم هنوز ام کمینه تا کفایت را کلمه به لا کام...
-
زود به زودی زودشبی فراز ناک از لب
شنبه 5 آبانماه سال 1386 00:04
زودی یکی شبی به فرایت می رسد اسف با ناک اضافه دی میان ناف تو خالی انگشت به بر وقتی ماه را می بی نی کجای سر من است نشسته امن در چشم گرد به گرد خلق تو ام عدم از من پی می ریزد این نه شکل شگرف زمین است به گرد شکل بایسته ی خاک ام جمع آوری شده در گرد حرامیت فرضی فقط فرض نیست دایره ام بر لب های تو کلفت و نازک تف و فراوانی شب...
-
حذف علیه رد شده
دوشنبه 16 مهرماه سال 1386 10:58
/دست های تکان داده را من می دهد از قطار بیرون تو به خند به تندی رد شد خط خطی همه نقطه ها معلوم ام که برای حذف طریقه های می کشی/ /زیر تاب در جهت آفتاب برگشته به داخل کوپه با کنار رفت پرده چشم گاو می گردد بعد از هوای زرد نه خفته من تکان که به خوری بو ام می شود از ذرات چسپنده زرد شیشه/ /توی دستی پنهان منی سنگ و لعنت...
-
بر کلمات ام می خاند
سهشنبه 3 مهرماه سال 1386 14:02
از برای آرسو باشد کلمات را در بعد از منی شکل می دهد یعنی رسانیدن خود به خودی کلماتی که در بعد گرفتار می شوند و وادار اند از ذهن او در چند و چند باره و بر می گردند آرسویی که از کنگره ی ۸۲ فکر می کنم صدای من را برد و نوشت و صدای او را می شنوم و یکی از کم کسان من است که کلمه را من را دارد و وقت ام می دهد به خوب شنیدن و...
-
معتقد صفر
سهشنبه 27 شهریورماه سال 1386 11:58
زای زاری من زا در درازای رد برف آب کرده شده از راه چشم گم باش فایده ی بوسه در تعریف می کشد با لب های کلفت میان دو ماچ دیدن تو در یک دفعه است در فرو انگشت ها انگشت تو ام گرفته سینه مو دست ام به زن با ریتم استخانی سینه فایده به خاه با تند این تپش کمی به شاش شایسته درخت انگوری است که پشت نه دارد و من را سینه می زند پر از...
-
عمومن اشتراک عظیمی است توالت
جمعه 9 شهریورماه سال 1386 22:28
34- لندن را همی هم شایع افتاد نه میرم روی پل آب ردام گیر مرده ی گوش ماهی در قاطی ایجاد ماسه سفید می پی چاند در مدام نیمه ی ظهر است در لا درخت کار دیگری هم دارد قضیه را از هنگامی به وقتی شکم می رسد به نهم به ترس زیر تر کمر گیر با درشت دانه تسبیح میل به کشش باریک ملاحظه ی افرادی است در مسیر دراز به هنگامِ بست های خابی...
-
از برای آرسو روز به روز امی می به شود
یکشنبه 28 مردادماه سال 1386 10:38
23 تا جمهوری بسته ام تک نفره بی انجام ریزنده ی درد تجمع ابر است بر سر بندر هی چی با همه چی من هم رهی نمی دهد توی آرام نشسته ی من و سنگ پر نمی شود پرنده باد بر ابر می خورد . 24 هم این که رخت های خاب نه دیده مست اند در ماهی یت جاذبه و تبادل دو تنی بخار کرده واقعیت کرده ای دارم با پوست کنده شده در بازی ورق و عرق آورده جز...
-
پشت بلند شب بلند شدن دارد
جمعه 12 مردادماه سال 1386 20:47
شروع دیگر زمین بسته کرده باد زده توی لباس های گشاد مرد دو تا از خاب ها را کم می کند و راه می برد به سمت سالن گرفته ام عصر از دارد می شود گذشته است دم نمی زنی به اس ام اسی . زمین هر عصر در شروع چشم ام می ترکاند به دیوار شرقی توالت چیز های از این دست بالا تر گفته ام نشسته من نگاه می کند به مخاطره در یکی وقتی نیفتد سنگ...
-
شب به ته شلوار رسیده
یکشنبه 24 تیرماه سال 1386 20:58
به تعداد مورچه های شمار ش شده سر به زمین داخل برده ام با رعایت اسل و اضافات رو در روی جبهه ای سنگین تبر ات را مهیا کن