حذف علیه رد شده

/دست های تکان داده را من می دهد از قطار بیرون

تو به خند

به تندی رد شد خط خطی همه نقطه ها

معلوم ام

که برای حذف طریقه های می کشی/

 

 

/زیر تاب در جهت آفتاب برگشته به داخل کوپه

با کنار رفت پرده 

چشم گاو می گردد بعد از هوای زرد

نه خفته من

تکان که به خوری بو ام می شود

از ذرات چسپنده زرد شیشه/

 

 

/توی دستی پنهان منی سنگ

و لعنت بسیار نرده های نا هماهنگ

در چشم منی تو به گرد

با گرد حلالیت

کوه های سفید سرد تمام می شوند

و آغاز ام دور هر چی دور /

 

 

بر کلمات ام می خاند

از برای آرسو باشد

کلمات را در بعد از منی شکل می دهد یعنی رسانیدن خود به خودی کلماتی که در بعد گرفتار می شوند و وادار اند از ذهن او در چند و چند باره و بر می گردند آرسویی که از کنگره ی ۸۲ فکر می کنم صدای من را برد و نوشت و صدای او را می شنوم و یکی از کم کسان من است که کلمه را من را دارد و وقت ام می دهد به خوب شنیدن و حرف کردن

 

امکان را تو بر آورده کن

مجادله را تو بر انگیز

دو چاره گی را تو به بین   ازلای پوست پیازی ام

مترسد قیافه ی چار باری

از من مترادف ام به زدی بیرون

رها با ورد

انا انت فی قابوس و به بوس ام بیش از این که شیار های بر نه جسته

در مورد

به موجب شب افول کنند