عجب شعر دیونه واریه الان دارم تار پیام جهان مانی گوش میکنم . زیراکس رنگی از حسین علیزاده . فضای مضراب این قسمتش شبیه این شعر تو هه بخاطر همین چیزی از خودم نمینویسم
سلام ساجده جان ممنون که به وبلاگم سر میزنی ! حتما نوشتهام رو هم سعی می کنم بهتر کنم ولی به کمک های شما خیلی احتیاج دارم ! من زبان و ادبیات انگلیسی میخونم !
سلامی ... ونه کلامی.
سلام از تو کلمه ای است که بر می خیز اد ... کلمه بر می خی
ازنهایت ! خدای برسرشاهد آمده .درگسیلم از تو به فاصله افتاده تو ی ابرو به سمتی داشتی بروی غوطه ورکنیم از خود!
ای خدای غوته ور این ور و اون ور در این گسیل فاسله ... چه می تابانی ام
بع
شکل دیر کلمه ات را سعی کن به صدا کنی ... یعنی تو می تونی اضافه کنی و می تو نی
خیلی دیگه دور از دست بود هر چی جلو عقبش کردم چیز ی دستگیرم نشد
جلو داشت عقب نه
همه چی در پشت می زند و دست جای گیر است ممنون از خون دن
افتادن را گاهی آرزوست از برای آنکه تنها در اوج متولد میشود و تو آنکه در عمیق ترین چاه های جهان پرواز را میچشی به بالا نگاه کن !
عجب شعر دیونه واریه
الان دارم تار پیام جهان مانی گوش میکنم . زیراکس رنگی از حسین علیزاده .
فضای مضراب این قسمتش شبیه این شعر تو هه
بخاطر همین چیزی از خودم نمینویسم
تا بعد دوست من
بر میگردم
شکفتی از تو آمده.با همین تصاویر دیده درخود غوطه ورم ازکندهی از کلمات
بره ها سالهاست صداشون تعغییر نکرده
سلام ساجده عزیز
خیلی لطف داری
نوشته هایت را از طریق گوگل ریدر میخوانم و لذت میبرم
نوشته هات جور خاص و دلچسبی متفاوت و دوست داشتنی است
شاد باشی
سلام ساجده جان
ممنون که به وبلاگم سر میزنی ! حتما نوشتهام رو هم سعی می کنم بهتر کنم ولی به کمک های شما خیلی احتیاج دارم !
من زبان و ادبیات انگلیسی میخونم !
حس فمنیستی داری که پدر را بزرگ می خوانی در زلالی که ...درود.
سلام خوشحالم که شعرهاتو می خونم
سلام می کنم تا یادت باشد ...
سلام ! با کلماتی هستم که گیج می خورند در کی
شب بود در اول
روز شد در آخر
نه هایت سپری شد
با قدمهای پدربزرگ
در لگنی پر از چشم
می چکد آب از آن بر ساعت
ساعت کوک شود
شب در راه است
نتونستم واردش بشم
س ل ا م
سردمه !
کلمه را قبول ولی کلام نیست