و ... حضور می بند ام به وقع به شده ها تا چشم چشم می گرد اد حواس می گیرد گرد و چرخان
ماه با موهای بلند از پشت و کچلی جلو چشمی دارد که کم قهوه ای نیست ملیح می خندد و گم رنگ است در چار چوب دیر و پری باران شده روز
تا
لنگر به من زد
از عسه بانیت برای تنگ پسری می غلتد نه آهسته در ام تند به گیری لاشه از مجال شب به ترف تر
روی بوی انسانی گوزن
ایستاده ای تکی تنهایی سر خم در خابی ده ی تن به حالت شکاف
در صاف او می ترکد لب ام لبا لب اش بغل های تو گشاد خیس
خلوت ام
در همه میانه یک صدا به کف آ
خلال همه چی که به پی چد لا چی
لا چی ترز است نگه داشته به شرت پیچ که تشخیس خورنده من است
گور گر خند به بند
گالم لا گاله شپش دهن گوز بزغاله
جارو به بند به دمت سوراخ
س ات سوراخ شد از ج ات لا چی لا چی ات
زیبایش که در آغوشت کشید سلام من را به ماه برسان !
--------------------------------------------------------
ساجده شنیدم شما کتاب دادید بیرون درسته ؟ اگه اینطوره میشه لطفا به من هم معرفی کنید تهیه کنم ؟
آدرس بده برایت به پست می فرست ایم
کچل موبلند؟ ..... سلام من به آن ماه برسان و بگو کچل کچلت بهتره!
من نظرم رو نمیتونم بنویسم ولی یه حس جالبی پرتاب کرد
چه گیراست این شعر...من که گیر کردم...حس خوبی میدهد
آفتاب رخوتناک دی ماه...
asabaniat na ase-baniat albate lahje bandari inja mojaze!!
با همه این توضیح شما اسبا نیت هم شکلی است برا مجاز در لهجه ... ها !
اسبانیت از بابت کلمه تو نبود . از کامنت های یادداشت قبلی :-: بود . و هست
سام و نرگس!
پیرمردی سرش خلوت از مو گفت رفته ای بیشتر از ۸۰ درصد شب شعر طوبی.
... و من بازگشتم
پیر مرد خلوت سر دیگه چه گفت؟ این که این هفته من به طوبا نمی شود رفتن و ...
ها خسته ام ! دوباره سفر راهی ِ من است
امشب دوباره نوبت ِجراحی ِ من است
دکتر ! دوباره کل ِ تنم درد پشت ِ درد
من یک سلام ِ یخ زده ام ،( یک مداد ِزرد)
/
/
سلام دوست
روز موقت _ به روز و در انتظار حضور ارزشمند شماست
مانا باشید
درد دارم زایمان ایمان میاورد ؟ تو با زا مایی یا با ایمان؟ درد دارم درد دارم درد دارم
هر دو را در زودی که به دوم تا برسد در ماه بعد آمد ام درد را من به دار که دار ام هم به چنان به دار ام اش
سلام همشهری
خوشحال میشم پیشم بیای
راستی سلام خواهر کوچکت را برسان روزی هم کلاسی ها بود
به شرط به درازی مو ها درتاسی محض
نگاه تا تو شود.! همه اعلانات به بار می آورد
عجب؟
متن رود به روز شد با نقدی از سام مقدم بر شعر نوئل مبارک چارلی
نظریه ی چندم آنجلف آماده ی پرتاب های جدید است. گوجه. آن هم از نوع فرنگی اش.
پر میشود سرم در کچلی سرت در متن یک تو.
چه قشنگ
سلام
سلام
کندوره به روز شد.
پرتقالی که بیشتر به رنگ و لعاب سولینا میخوره نه اینجا ..... با اون آگهی های وحشتناکی که هی پخش میشه !! ببینم با کجا قرارداد بستی این اجنه ها رو برا ما نمایش بدن؟؟!
سلام
جالبن!
گفتم کجا؟!
گفتا:به خون!!
گفتم:چرا؟!
گفتا:جنون!!
اگه گفتی بعدش چی گفتم؟
گفتم:مرو..!
خندید و رفت.....:(
خاله ساجی فکر نمی کنی وقتش شده مثل اون دفه ها خودت رو بشکنی آخه دیگه متفاوت نیستی این شکل نوشتن دست و بالتو بسته مثه بعضی از این بروبچه هایی که دو دستی چسبیدن به غزل
خب آخه هنر قبل از هر چیز محتاج رهایست
سلام دلم تنگته .خوبی؟.بازم سه شنبه ازدسم در رفت !خوب بود؟
مشکیم کندنی نیس.
خرمایم
تنها اجساد دوستانم را یم شمارم
دارم خودم را توی آغوش تو می بینم
[دارند خنثی می کنند این آخرین مین را]
تو خواب های خسته ام را در بغل داری
[می آورند از جبهه یک تابوت غمگین را]
آخرین پنجره با عناوین زیر به روز شد:
خبر چاپ شماره دوم نشریه همین فردا بود
نگاهی اجمالی به مطالب نشریه
و شعر که منتظرش بودی
سلام
منتظر خبر تاریخ دقیق جلسه نقد کتابتم
به نظر من ارشاد نگذار
توی یک خانه یا کارگاه یا هرجا بهتر از زیر پوشش ارشاد بودن است
نظر من است
بای
..........
................ کامنت قبل کیبردم خراب بود و حرفهایم را گفتم
.ممنون که آمدی و آن نقطه خیلی حرف داشت.
.................بازهم می آیم.
.................................بدرود.
سلام
امیدوارم هرجا هستی تنت سالم بشت
مه توکامنت جدید خودم سوغات از فین امواردن یه سری به ماهم بزن.
یا حق
شروه با آثاری از بهرام اردبیلی ، پرویز کریمی ، م.موید ، احمد سینا ( مومنی ) ، پگاه احمدی ، رضا حیرانی ،نیما صفار ،علی مومنی ، شعبان بالاخیلی ، میثم ریاحی ، رضا اسدی ، حبیب موسوی بی بالانی ، گزارش تصویری از هشتمین جلسه ی نقد و بررسی کتاب گلستان و انتشار خبرهای دیگری به روز است .
چه جالب نوشتی . اسمت هم خیلی خوشگله. ساجده.
پورنوگرافی جنازه ای که پشت صحنه ی تئاتر جان باخت و تماشاگران با فریاد شوق او را ستایش کردند...
من و ساموئل گرت هم دیگر را از دروغ هایی که به هم می گوییم می شناسیم و از رویاهایی که گه گاه اشتباهی به جای هم می بینیم شعر های زیادی بین ما زاده نشده است همین هایی هم که ساختیم ناقص الخلقه شده اند مثل او که فکر می کند پدرش خرچنگ بوده است و من که فکر می کنم شب ها درها به چیزهای دیگری تبدیل می شوند حال با تمام این چرندیات شما را به خواندن شعری مزخرف که با عدم رضایت گرت در وبلاگم گذاشته ام دعوت می کنم
میخواهم زندگی کنم
باید کتاب را کنار گذاشت
- بورخس -