تنور بز خاله شکم بین مجاهدی است خلق شده از دیوار های بلند
نه برای ترشح ماده بو به هر چه خوشی
در اغفال ملائکه شکل زنگی درخت برده در خلوت پای مردی
به گودی زن می افت دارد
با دینی درس خواندن پر از تخمه دان لرز وهودو بیرون شد از راه به راه یقه به تو بسته راست بگیرد
هفت سری جهندم به کار نمی افتد از خیلی نره گی دارد تباه به حیات بستن در سهم ضایعات
مسلم نیت خالیانه جور نمی کند بوی درنده آن جایم را بالا می آورد
به دور های لذت از آب ریزی می شد کنترل از دست دقیقن جا به لای مختل
مانند کند از پشت بلندی به جایش یخ جانمان گرفت
طاهر از نزدیکی ها می تواند دلاکی که دیده خوابی ده ایم
چند ظرف ببرد به اتاق گرم تر از تنگ با اذدحام
انگشت ها در هر جای بستان پستان را بگیرد سنت مالکیت به ارجاع ساعت ها دست خط به درآنم
استخوان مچ بستگی به زبر آرواره زیر دامن را برای هر نفر از خرماها هکتاری پر شاخ داده در تقسیم سرخ اب رعایت اصالت به نظرم برای رشد تولیدات داخلی لنگم را هر جا گرفتی چالش سبزی بده
دور از اختیارات نمد پوش در فصل دسته بندی به نقش تازه چرا
زیبت با فید ه شده تا ر به تا ر یکی به یکی سطر شعر.
سلام ... آفتابتان پرفروغ باد ...(به روز گشته گلستان بی قراری ما / قدم به چشم ، به گلگشت این دیار بیا ) به امید دیدار
یکی اینکه جسارتی که توی بعضی سطر ها موج می زنه قابل ستایشه یکی هم اینکه بعضی وقتها بدون نشانه گذاری نوشتن خوندن متن و قشنگ تر می کنه بعضی وقت ها هم بر عکس تو این متن متاسفانه نبودن این نشانه ها واسه منی که حتی ادعای مخاطب خاص ! بودنم میشه کار رو سخت کرده . در مجموع موفق باشید و پیروز
سلام!بذار من بعدا نظر بدم! عجالتا با یه داستان به روزم نظرتون برام ارزشمنده
سلام ...خوبی.....وخوب بود
چیزی ندارم بگم ! موفق باشی . خدافظ ..............
سلام دوست عزیز منتظر شما هستم در مسلخ واژه ها پیروز باشید
سلام ...درباره نشریات استان چیزی نمی نویسی؟...فعلا وقت ندارم بعد می خونمت ...ببخش
اولا می خوام بدونم اینجا جای نظراته یا محل تبلیغ وب و پاچه خواری ؟
دوما خود شمای نویسنده ....آیا مطالبی که می نویسی برای خودتان قابل حضم هست یا نه ؟....یا اینکه ملت رو سر کار گذاشتین.
محترم هر چه فکر کند به قابل حضم پاچه ها
سلام ٬ با یه کار جدید به روزم خوشحال می شم نظرتون و بدونم
سلام خانوم کشمیری.شماره ی "از صفر تا ابدیت" مانیفست منتشر شد.. خوشحال می شویم آثار زیبایتان را در مجله ی ادبی مانیفست منتشر کنیم. سبزباشید
صدایی در آسمان پیچید .....دخترکی متولد شد .....معصوم و پاک .....فقط می گریید ....شاید میدانست آدم ها گاهی تاب دیدن مهتاب را ندارند .....ضعیفه میخوانندش .....
دخترک را به سخره میگیرند .....
آهای آدم های خالی از احساسی که مرا از ترس بالیدن .....
ضعیفه میخوانید ..... خود از هر منی ..... ضعیف ترید !
دهان ها را ببندید .....بانویی از جنس مهر آمده است .....
خیلی خنده داره که اولش فکر کردم شعره!
سلام ساجده ی عزیز. ممنون از طومار خوانی. باز هم به خانه ات سر می زنم. با مهر، لیلا.
با مهرزاد موافقم . کمی در پارگراف بندی و تفکیک جمله ها گیج شدم . البته من به کرات کارهای اینچنینی رو خوندم . ولی اون وقتیه که جمله ها خودشون اونقدر ترکیب مجزایی دارن که حتا اگر بدون هیچ فاصله ای پشت سر هم بیان آدم تفکیکش می کنه . مثلاْ یک از یروده های هادی خوانساری که حتا فعل هم نداره . که گاه ( آنجایم را بالا می آورد . ) و البته بسیار به جانم نشست .
سلام بانو حال شما منزل نو مبارکا باشه کاکا