به پی غم بری پیری که برسی پیدا می دهد زمینی سر از پر از علف تا رویشی به گیرد
فوت نمی رسد دست به دست رسی ات
هفته ها ترا نه خابی دن عصر است
مثل تعطیل شد و فراهم آمد زمینی برای خاب تر
زمان از حالت دست های تو پی داست
به گم شدن راه بردی است همه اش آست
زمن این گرد است
حالتی نه زار
باد به برد شکم و تمام سر زمین هایم را تنت تاب
چیز دیگر در نوشت دادن بود که چیز دیگری شد مثل چشم های که خاستم و نشد آبی
ناشر و جلیلی را نوشت کرده های هست که در فرصت ... هیچ میل نمی دهد غیر
صدا می دهد در گوش از زمین در شنی دنی خوفو خوفو خوفو
یعنی چی خاب ؟
و از خواستن تا خاستن رهای بسی طولانی است. که خواست نیت و است خاست عمل به نیت.
موفق باشید! راستش از شعر شما سر در نیاوردم. بر کوچکی فهم من ببخشید.
موفق باشید.
نه خسته !
خاتم کشمیری سلام
کارتان را خواندم دستتان درد نکند کار خوبی بود خصوصن وقتی راوی متفاوت از کارهای قیلی ات بود با فضای متفاوتی روبرو شدیم بدون شک این نکته می تواند کارهایت را از یکنواختی خارج کند...پیروز باشی
جالب بود...
موفق باشید.
تو روز به روز بهتر می شوی
در بهتری روز های است که به سرم آمده خراب
صد بار گفتم بچّه را در خانه های خالی نگذار
در پنج ِ عمودی
که می رود بالا که ...
.
.
.
به روزم
صد بار این رو به فرست کرده ای چند تا روزی
موفق و پی روز باشی .
عید مبعث بر شما مب آرک باد .
در روزنوشتم... به نوشتن تکیه داده ام با ادبیات که .... مثل بچه آدم !!!! متن همیشه مسافر است را کسی دیگر می نویسد که نمی دانم چرا حسین خدنگ است و من نیستم!!!!!