با سر انگشتان تا پوسته پوسته
به ما می آید پرتقال شب و سیب های صبح
از سینه تو زده ام بیرون سبز مو با اختلاف بسیار در روز و شب چشم ها
چنان نیستم محسوس که تو گرمی در برف ریزش
پس داری مریض میشی
با استعدادی که داشتم ها
دارد من بفرستد به دور شد از خودش
تعلل ایجاد شده به وخامت دور بردی که دارد است
رسیدی تماس به گیر
باشد
به سمت رفتن رفتم
دست تکان می دهد و شکل تماس با دست به صورت می آورد که به گیر
اوکی دادم
اتومبیل کنده شد و چیزی از دو طرف تماس های مکرر پوسته پوسته در افتاد
یوسوف چاه یوسوف چاه
زن عزیزی باشم پا به بند هم هم همو رو به خور
از ریزش گوشه دهانت تا در پوسته شده سر انگشتانت
بر حوتی سفید سوار بکش از باله هایم دست
در پهنه ی سرخ آلو گلم تا آرنج به رنجانم و نرو از جانم
از بادهای میانی امیالم صبح داده رو به راه احتمال ترنج خوری