از برف پناه بر گاهی که چشم می بندی

با سر انگشتان تا پوسته پوسته

به ما می آید پرتقال شب و سیب های صبح

از سینه تو زده ام بیرون سبز مو      با اختلاف بسیار در روز و شب چشم ها

چنان نیستم محسوس که تو گرمی در برف ریزش

 

نظرات 14 + ارسال نظر
مرورگر.کام چهارشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 12:08 ق.ظ http://www.moroorgar.com

آخرین اخبار ایران و جهان در بزرگترین آرشیو خبری در ایران. خبر+عکس. :: اخبار را در www.moroorgar.com حرفه ای بخوانید ::

پیمان چهارشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 12:13 ق.ظ http://peyman59.blogsky.com

سلام
این اولین بار است که به وبلاگ شما سر می زنم. وبلاگ زیبایی دارید. خوشحالم با وبلاگ شما آشنا شدم.
راستی با تبادل لینک موافقید؟
موفق باشید.

شاه رخ چهارشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 07:36 ق.ظ http://roospigari.blogfa.com

شعرای شما مثل فیلمای برتولوچی می مونن یکی در میون قوی و ضعیف قویاشون آدمو تکون میده ( آخرین تانگو در پاریس ) و تو ضعیفاشون آدم می مونه ( آسمان جل )
این کارتون حرفی برای گفتن نداشت خانم کشمیری

اکسیر چهارشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 10:26 ق.ظ

بانو سلام حال شما التماس نکن .....
۲-
کسی که سی رسی لی و زوالن
شسه از اخرت وقت سوالن
اگو بعضی خشی اکنن ته پیری
اینی شک و گمون و احتمالن
ته خاکستر نیو خرگ کبابی
حرارت در تش بادم زغالن
حدیث سی و اندی تای بفهمش
پدار و کبری و باد شمالن
...............................ترجمه:
این یک شعر به لهجه لاری است
ترجمه:کسی که به ۳۰ سالگی میرسد رو به مرگ است و باید خودش را با تجربه نشان دهد انگار که به اخرت میرود.میگویند بعضی ها در پیری به خوشی میرسند اما این شک و گمانی بیش نیست .اگر میخواهی حکمت ۳۰ و چند سال زندگیم را بفهمی زندگیم مانند علف خشک صحرایی بزرگ است که با یک کبریت و باد همه جا از بین میرود .
موفق بشی

دنیای برتر چهارشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 12:53 ب.ظ http://donyaie-bartar.blogsky.com

سلام..زیبا بود...
ولی من قضیه این پرتغالی رو نفهمیدم

جواد ضمیری جمعه 11 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 12:50 ب.ظ

سلام لا اقل یتا کتابت ما مو ندی که بخریم .خودت ام که اتندا.

کتاب سرای امام خمینی- تربیت و نمایشگاه در سیتی سنتر

سید مهدی موسوی شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 08:51 ق.ظ http://bahal3.persianblog.com

وبلاگ غزل پست مدرن رسیدن یک سال تکراری و مسخره دیگر ، یک سال سرشار از غم و ابتذال و دروغ ، یک سال دیگر هیچ و هیچ و هیچ را می خواست به تو و همه دوستان وبلاگ نویس تبریک و تسلیت بگوید اما دید وقتی از بالا به این همه خالی نگاه کنی مورچه ای هستی که باید جدا از گذشته و آینده بچسبی به حال و لبخند بزنی به جنازه ای که گاهی خوابهای قشنگی می بیند پس همین دقیقه بر تو مبارک باد و دیوانه وار از زندگی لذت ببر... وحشیانه! عقل عذابت نمی دهد؟!!!!!!! به امید لحظه های خوبی که در این لحظه داری و مگر آینده چیزی جز وقوع حال در زمانی دیگر است؟!!!!

موگ شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 10:45 ق.ظ

این که زی باست........

امیر شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 12:17 ب.ظ http://menha.blogfa.com

سلام. سال نو مبارک! ... تا بیشار بخوانمت! بر می گردم.

منتظر* یکشنبه 13 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 01:24 ق.ظ http://iamwaiting.blogsky.com

چه جوری میشه به نویسنده میل زد؟
آدرسش کجاس؟

یداله شهرجو یکشنبه 13 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 04:24 ب.ظ http://samtedarya.blogsky.com

خانم کشمیری سلام ...کار را خواندم ولذت بردم البته از کار قبلی بیشتر ...فکر نمی کنی در این کار کمبود موسیقی شعر را تامرز نثر پیش برده است ...پیروز باشی

م. یکشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 02:54 ب.ظ

چتو ؟

همی تو که م.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 04:57 ب.ظ

...وکتاب ولوازم التحریر فروشی(علم) در فلکه قدس هم کتاب شما را دارد میفروشد........

م چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 09:44 ب.ظ

بیرحمانه ست. ولی باشه یه جای دیگه درباره اش حرف می زنیم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد