یعنی چی خاب در یک سانت و نیمی سور خورشیدی

به پی غم بری پیری که برسی پیدا می دهد زمینی سر از پر از علف تا رویشی به گیرد

فوت        نمی رسد دست به دست رسی ات

هفته ها ترا نه خابی دن    عصر است

مثل تعطیل شد و فراهم آمد زمینی برای خاب تر

زمان از حالت دست های تو پی داست

به گم شدن راه بردی است    همه اش آست

زمن این گرد است

حالتی نه زار

باد به برد شکم  و تمام سر زمین هایم را تنت تاب

چیز دیگر در نوشت دادن بود که چیز دیگری شد مثل چشم های که خاستم و نشد آبی

ناشر و جلیلی را نوشت کرده های هست که در فرصت ... هیچ میل نمی دهد غیر

صدا می دهد در گوش از زمین در شنی دنی خوفو  خوفو  خوفو

 یعنی چی خاب ؟

 

بازو در پس از دندان ارتفاع تو یاد آوری دارد سه تا

بیشتر دقت کن     مرد ام خانه نیست

بچه با بچه در حالتی ازبازی
دیوارها هجوم نکن تا به شنوم در دیدن لب هایش از چه بازند درد دارم برای هر روز پسر آوردن       تو بمیرد 
در جاری گلبولها هورمونی میل نمی دهد 
در فراهم آورد دختر       نیستم
پسر هایم که تمام شد
آتش بس است
چه قدر خون بدهم پسر بیاید از لایم
چند چرخ خورده باشد دایره از شکل بدهد ازلایش
قد نمی دهد کشی ده اش         به ایستاده ی سلاح
شبیه سازی است  
مادر جهان در آورد        لوله هایم را می بندم
خاب دارم     در آغوش پسر هایم      تنم
یا علی       دست تو چه کوتاست  

 

در بداهه چه خاب

در آمدی بر شکم بر آمده

بوی ریزش از دیواره های رحم می (آیت) دهد

 

به دو آسمانی خدای شب خاب نمی گیرد در بی بستری

دهان به وسعت گرفتن جهان باز مانده

جا به گیر برای تمام پدران به وقت

پی گیر باش

لا به از لای سگی مرده تر نباید توانست مریض افتاد در حالتی

تخت خیال

وقت مفرح ریزش انحرافی کیسه

لخت آب در جهتی سوق می گیرد چاه

از بالا نگاه چار ده تایی تمام رخ

نشیمنی است به خود کرده

دست به ده آب

هلوپ هلوپ

هل تسمعین ما فی بطنی

سر بر دست می گیرد