سلام ساجده ام جان.هیچ در گاهی اول تر از پیغام که نبوده ام هیچ! دیرا دیر به خوابت می گیرم و وب نوشته هات دنباله ام می آید تا به اینجا. در راستای ضمن، هنوز وقت درنگرفته برا پرسش که زودی می پرسمت ومی آفم. ببخش ! قول های بدم در دست نیست... که ملالی بر کشف تازگی ندارم دلتنگم...شعر ات زیباست. به خوش گذرانی بگذران روز ها. سبز تا
سه نقطه
چهارشنبه 3 آبانماه سال 1385 ساعت 12:28 ب.ظ
خانم کشمیری : میخواهم بدانم این (پریشانی زبان) قرار است ما را به کجا برساند؟ به پریشانی مولف؟ به گسیختگی معنایی و تکثر مدلول؟ آیا به چیزی به اسم نقشمند شدن در شعر اعتقاد دارید اصولا؟ کوشش من برای برقراری هرگونه ارتباط (نه لزوما معنایی) با کارهای شما به هیچ رسیده است و این تازه نیست وقت زیادی صرف کرده ام بارها تا اینجا جهانی بگشایم برای قدم زدن.و نگویید لطفا که ایراد از من است. شعف شاعرانه، عاطفه، ریتم وهر عنصر دیگری که ما را در یک اثر معطل میکند به کناری میگذارم که اینجا نیست، کاش این فقط پریشانی را اثر به من می قبولاند نه ساجده کشمیری . به هر حال خوب و کوهنوردو شاعر باشید .
در اول هیچ حقی نه دارد من به ایراد از مخاطب گذاشتن به دوم حالا چی شد این پریشانی زبان که در اول گفتی به زبان هست یا نه در آخر گفتی در اثر نیست من غیر از نوشته ها نیستم اگر قبولانی دنی باشد از زبان اثر بوده چون تو در خانش با آن کلنجار بوده ای نه ساجده ای که به قبولاند و سوم تا دنبال ارتباط گشتن به قصد ... من فکر می کنه جواب نمی ده ... نمی دونم ... در به هر حال هر امکانی وجود دارد و بعد از همه این ها کوشش درگیری و نوشته ات کلیه در مهم ... خوب است وقت بگذاریم برای بیشتر حرف کردن هر جور در مایل باشید من هستم برای هم خانی و بحث ... ممنون ات مخاطب سه نقطه
من از پیدایی وقت های تو نیستم کی به بینم ات کلی کتاب برا من بیاری
سه نقطه
پنجشنبه 4 آبانماه سال 1385 ساعت 08:49 ق.ظ
مقصود من (تلاش) برای (پریشانی) ست و با تعمد یعنی با دیده شدن مو لف اتفاق می افتد. نه اینکه اثر بگوید من ( پریشانی ) هستم وجز این هست نمی شوم. در حالیکه این پارگی ها که در سطح زبان اتفاق می افتد به راحتی در ذهن همانگونه خوانده می شوند که در چینش معمو ل زبان وجود دارند.پس این به هم ریختگی:(که اینجا درستتر از پریشانی ست)مرا به کجا برده است؟ خوب باشید.
چه قدر بد تلاش برای پریشانی یک خوب خود ات داری می گی همه ی این ها در سطح زبان هست آن هم در چینش معمول همان گونه که در ذهن است پس عمدی نیست دو اینکه به کجای بردنی هستی خود ات می دانی( هر خانش نوعی از خاست طلب کرده را عهده دار است) و متن سه خوبم چار
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
باور می کنی این شعر می تونست موجزتر هم باشه؟! از پوست باز........ این سطرها پایانی کوبان در من نشستند! شاد باشی
ها می شد باشه ... باز از نویسی داردم براش این همه از من تو خونی دنی خوبی است روز کردن ممنون ات
پوست می ترکاند انار دانه دانه من تو کسرائی گل سرخی
همه اجزای یک توده ابریم بباریم سیلیم
چه دندانی سرخ کرده برای اجرای چشم ها یم
سلام جالب بود
از تراکم زمان که بگذریم لحظه سر برمی آورد که شبنم دقایق بر چشمانمان بدرخشاند و حضور تازه شود از نو
بیا سجاده ی مهر و ماه را در تاب دوستی افکنیم با هم جدا
نمانیم در سکوت .
به آن قدر هست داشتن دوست که رفتن دور دارد از همه سر آمدن ات ممنون ات
نه دانه ماند نه آلو نه بالو !
زین دایره چرخان فقط تو نویسی بس غریب
این غریب نه توان فهمشان بالا رفت
کمی کند تر باید زیست!
سلام ساجده جان
ممنون از نظرات زیبایت
با عکسی جدید
به روزم خوشحال میشم احساس زیبایت رو بدونم
سلام ساجده ام جان.هیچ در گاهی اول تر از پیغام که نبوده ام هیچ! دیرا دیر به خوابت می گیرم و وب نوشته هات دنباله ام می آید تا به اینجا. در راستای ضمن، هنوز وقت درنگرفته برا پرسش که زودی می پرسمت ومی آفم. ببخش ! قول های بدم در دست نیست... که ملالی بر کشف تازگی ندارم دلتنگم...شعر ات زیباست. به خوش گذرانی بگذران روز ها. سبز تا
حافظ حافظه ی ما نیست. این را نوشته ام.سر بزنید دوست من.
دعوت به خاندن
چیزی سبز میشه
سلام.
چراغ یا چشم به خیابان های دراز پایم را قطع نمی کند
سلام و عید خوش
......................
ببند روسریت را به دور گردن باد
به دور «هرگز» و «اما» و هر چه باداباد...
............
بروزم عزیز
این که موجز بود خوب بود اما فکر می کنم کارکرد زبانپریشانه اش را از دست داده
نویسا باشید همیشه
سلام...قشنگ بود.....به ما سر بزن...ممنون[گل]
خانم کشمیری : میخواهم بدانم این (پریشانی زبان) قرار است ما را به کجا برساند؟ به پریشانی مولف؟ به گسیختگی معنایی و تکثر مدلول؟ آیا به چیزی به اسم نقشمند شدن در شعر اعتقاد دارید اصولا؟
کوشش من برای برقراری هرگونه ارتباط (نه لزوما معنایی) با کارهای شما به هیچ رسیده است و این تازه نیست وقت زیادی صرف کرده ام بارها تا اینجا جهانی بگشایم برای قدم زدن.و نگویید لطفا که ایراد از من است.
شعف شاعرانه، عاطفه، ریتم وهر عنصر دیگری که ما را در یک اثر معطل میکند به کناری میگذارم که اینجا نیست، کاش این فقط پریشانی را اثر به من می قبولاند نه ساجده کشمیری .
به هر حال خوب و کوهنوردو شاعر باشید .
در اول هیچ حقی نه دارد من به ایراد از مخاطب گذاشتن
به دوم حالا چی شد این پریشانی زبان که در اول گفتی به زبان هست یا نه در آخر گفتی در اثر نیست من غیر از نوشته ها نیستم اگر قبولانی دنی باشد از زبان اثر بوده چون تو در خانش با آن کلنجار بوده ای نه ساجده ای که به قبولاند
و سوم تا دنبال ارتباط گشتن به قصد ... من فکر می کنه جواب نمی ده ... نمی دونم ... در به هر حال هر امکانی وجود دارد و بعد از همه این ها کوشش درگیری و نوشته ات کلیه در مهم ...
خوب است وقت بگذاریم برای بیشتر حرف کردن هر جور در مایل باشید من هستم برای هم خانی و بحث ... ممنون ات مخاطب سه نقطه
سلام
خواندمت به شیوه خودت
کم پیدا من نیستم یا شما
من از پیدایی وقت های تو نیستم کی به بینم ات کلی کتاب برا من بیاری
مقصود من (تلاش) برای (پریشانی) ست و با تعمد یعنی با دیده شدن مو لف اتفاق می افتد. نه اینکه اثر بگوید من ( پریشانی ) هستم وجز این هست نمی شوم. در حالیکه این پارگی ها که در سطح زبان اتفاق می افتد به راحتی در ذهن همانگونه خوانده می شوند که در چینش معمو ل زبان وجود دارند.پس این به هم ریختگی:(که اینجا درستتر از پریشانی ست)مرا به کجا برده است؟
خوب باشید.
چه قدر بد تلاش برای پریشانی یک
خوب خود ات داری می گی همه ی این ها در سطح زبان هست آن هم در چینش معمول
همان گونه که در ذهن است پس عمدی نیست دو
اینکه به کجای بردنی هستی خود ات می دانی( هر خانش نوعی از خاست طلب کرده را عهده دار است) و متن سه
خوبم چار