دست های لندن ام باز اند که باد نمی برد امی در تند کرده شده
همی امارت بنای سه بار تا ماندنم می زند می زن اد در گوش کرام چنگ در موی نه سیاه ام
مال کتک ام در دهان باز فرو داده
شیار دره ها یک راه اند با هزار جور خم ابروی گشاد گشاد
چاک و لاک ام به لای تیغ و خار خارکی ها
گودی ها
فرو تو می برد
به رند
جای که رنده شده ها می رانند در اندازه ی برش یقه
حرف می جهد از دیوار جهت قبله نیست در نمای بیرونی شکم
قد بلند تو بلند روی تو پا بلند
شعاع خیابان پیدا می شود در وسط آفتاب
دماغ زندگی می دهد در حجله ی سوم کس
به خند در ابر حرکتی نیمه باهار
جریان ها از راه پشت بام هم به ساختمان های دور می رسد
با منبع آب های خاموش .
سرپهنگی کوش؟
با باهار بردیش؟
اینجا خیلی ادبیه به گروه خونی ما نمیخوره با همون سرپهنگی کم کمکی ارتباط داشتم و داشتیم . توضیحی هم ندادی؟!
به پاگردهای بعد نمی رسم
سلام . پلاک سوخته بروز است و منتظر قدم های واقعی شما . یا علی
گل
دادا چیست؟
هانس آرپ: دادا زیبایی ست شبیه شب، که روز جوانی را در گهواره ی آغوشش تاب می دهد.
ریشارد هولسنبک: دادا آفتاب است، دادا تخم مرغ است، دادا پاسبان ِ پاسبان است.
ساجده به نظر تو دادا چیست؟
سلام ساجده خانم
اصلا یادم نبود که در پرتقال می تونم شمارا ببینم
مدتی به سر پهنگی سر زدم ولی ناامید که ساجده چی شده ولی یهو یادم آومد که شما این جا هم هستید
جای شما در شوی خالی بود
شاید هفته آینده به آزاد کوه بریم وقت داشتی بیا
تا دیدار شاد باشی
سلام
خواندم با این نحو گیج و متفاوت
دست مریزاد
سلام دوست عزیز
بسیار خوب بود موفق باشید . به ما هم سری بزن
کجایی سارا ؟
تو نیستی یا چشمم دوربینه؟!
سلام . اشراق با شعرهایی از :
سوسن میهن خواه
سعیده شکوری
شهلا حدادی
روجا لاریجانی
شهرزاد روزبهانی
ونوس رستمی
هانی کریمیان
پریسا سردشتی
صحابه بابایی
و عاطفه معصومی
به روز است
سلام .کامنت ۶۰تایتی تو که خوندم به اینجا رسیدم کارت یادم رفت تا بیبنمت به حرف بنشینیم .تنها تهران رفتی تنها موندم دل تنگتم تا سه شنبه .راستی محمد سلام می رسانم جیش کک هم انتظارت را می کشد که بیایی
ترکیده سر ام از تنگی - عصری کلی جا برای رفتن داریم - به خوش گذشت کردن - زنگ ات می زن ام - اگه به دونی چه قدر سر به شار ام -
به محمد هم و سلام
خوش رنگ دوست داشتنیمی
رنگ دوست داشی تنی ام- مرسی که نه شد بیش تری به بینم ات و حرف به شیم -
هو العلی
۷ماهه ها با هوشترند./!!!!
سلام دوست من
-....
همیشه هایت را فرصت نوشتن نیست
چرا که زمان سهم من از دردهای تاریخ است
بخشید به چشمان من ایمانش را
شور غزل آسمان دیوانش را
تا تکیه شدم به شانه هایش لرزید
از زیر سرم کشید دستانش را
انتظار شاید رسیدنش،دیدنش،بودنش ۷ماهم را می سوزاند
خاکستر می شوم و...
درست وقتی یخ کردن به ناامیدی می کشاندم از بودن
دیدمش دوست داشتنی مثل همیشه
که دوستش داری
که دوستت دارد
می شنویم؟
یا علی
بودنم / چندان شبیه دیگران نبود
بودن من
لباس سیاه می پوشید و
در برف سگ لرزه های سفید می زد
بودنم کمی چاق / و عاشق کوچه های بن بست بود
من بودنم را دوست داشتم
سلام عزیز
به روزم.