-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 2 آبانماه سال 1384 15:24
جهان راه به جایی نمی برد در دور ترین کوه ها هم می نالد گو زن ( راهب فوجیوارا توشینارا) ۱۲۰۵-۱۱۱۴ ناله ی گوزن نر در کوه های تهی چنان رسا پژواکش گویی پاسخی از گو زن ماده ( اتو یاکا موچی)
-
یکی کم از قدی ماتم تمام ده روز
سهشنبه 26 مهرماه سال 1384 14:44
از سفیدای ملحفه شروع کرد رفت زیر لامپ وقت هایی که حشره نبود بپرد پشت پرده با یک لنگه کفش تا گفته شده باشد! زن هیچ مرد نمی شود بخاطر لباسی که در خشکشویی کسی جا ماند و قرمزی رفت در پهنای سفره قدم پشت پا نمی زند تا بیاید آخرای ورد خوانی دیده نشد از برفکی لنزکی قبوله افتاد نقل ریخت پشت خطی درشت دهنه کلی رنگ خورد تا به...
-
زیر هر چی تکان به بار باد بادی
جمعه 22 مهرماه سال 1384 00:38
بی شکل می افتم با جیغ مرچه ای دم کلفت صورت جلسه را زیر فرش می گیرد برای کلفتی ازماداگاسکار نبیند شوی فیلیپینی اش دماغی دارد همه چیزمان را بکشد بالا حتی لباس زیر های مرغوبی که از کشتی آوردی یادت بی آر ایکس لارجشان را چند قدری خندیده باشیم زیر مهتابی که کاسه ی خرما حرفهایش را از کشور هسته ای می زند لو داریم دور می شویم...
-
یاد رکنا
شنبه 16 مهرماه سال 1384 20:51
.................................................. داشت بترکید که چینش بالا افتاد بلند به هوا نگرانم در پیچ های درخشانی که یک قاچ از تو بر می گردد در طول رفتن واجم صدای تو می کند sara may nay tomaray liay boht lambi si mail likhi...tomray mail ka jwab lakan lagta hay tom ko nahi ponchi....boht si baten ....tom nay...
-
در زودی
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1384 02:15
در زودی به من (کشمیری ساجده ) تشر می آید به اسم از بس که شد به پشت افتاد افتاده از اسم شدن به در حوالی بابل دردش گرفت از هفت ماهه ای لزج با جفت زیر پیکره ی خدای به ترکیب عاج شکلی آورد پشت داده به بندر خالی از نشیمن گاههای وارداتی
-
به انداز پر زده های زیر ناف از دست تو می آید خوشش مو
پنجشنبه 7 مهرماه سال 1384 17:01
خود را به کشت ی ها دادن به چار سو دلیل است به عمارت پایین آویز گرفتن و در دادن هر چه با ایستادی آورد از حلقوم تو می آید باد از نایژه من را چطو خواستن بداری به گرفت لب دم شن ریزی همی وقتِ پایین صحبت را اساسی است
-
مورد واقعی وجود ندارد تنها شیوه دیدن وجود دارد
شنبه 2 مهرماه سال 1384 03:22
نویسنده ادبیات را همچون هدف می شناسد و جهان آن را به او همچون ابزار باز می گرداند. خواننده، اثر ادبی را ابزار می داند و همواره با آن چنان رو یارو می شود که انگار با نوشته ی یک نویسا ( نویسا زبان را ابزاری می داند تا به اهدافی فراسوی آن دست یابد . سخن نوِیسا همانند سخن علمی است که آرمانش رسیدن به یک معنای نهایی است ....
-
کن شده ی طوفانی
چهارشنبه 30 شهریورماه سال 1384 23:03
گفته شد طوفان در می آید و از سطح آفتاب خوردن روی دهان ماهی ها که می گازند و از بی بادی متصاعدم همه چیز بالای پایین و بالا می گیرد و درجای مانده شدن به کف پا می خورد که رسیدی از بس رحم ات شد تو حالا ماهی چه ای که دم چند پرزده ای برای بار به بار دوو ووم تخم گذاری
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 21 شهریورماه سال 1384 23:34
احساس تخلیه دست گرفته فرار دارم ترا به شکم برگرداند از راهی برتر از قبلن
-
هرر رری تا
چهارشنبه 16 شهریورماه سال 1384 02:50
هنوز به اشترایم طناب سرخ از لب کشی دی که به فهم کنی بی بوته تر از تر هوای بو گرفته یک عصر دارم بگم ادامه در نیامد بی دنباله داری شد که به خون کش داد از راستی کشاله هراسم حریصی دگی تموم بده از دو سری شد حلق و تنگ هه نا !
-
قبل از روز(آدم) اول
جمعه 4 شهریورماه سال 1384 14:33
ازسینه یِ مرد بلند که شدم خواب صبحش گرفته بود پا از دامن عبور دادم به لب رنگِ میل او گرفتم واز شبِ لای یقه اش خط چشمی کشیدم که نپرس توی معدنی روی میز درازتر می رسد قطار به نظرِ ایستگاه بوی یقه به هم ریخت تعادلِ جهانِ ما دو تا به هم می آییم بعد از نیمه شب شنید واگنی مست خورده بود تو من شدی من تو شدم تو من من مَنگ شدم...
-
تو باز نبودی یا کوچک تر پرنده
شنبه 8 مردادماه سال 1384 23:20
از گل تا گل به رد شدن مگس در هوای وز مطبوع از دید او بستگی نامفهوم دارد جای نرم زیر اندازد جدا از جوارح سر گذاشته ای روی فصل داغ کرده با بزرگی لیوان آب را بکش به هیچ تا درجه یونجه داری یراقان نشان ندارد دستم را تند کرده بعد از دهانش خدای موش ها به تر می دواند آبی که از تو می ریزد هندوانه زمین می خورد تازه چند از بغل...
-
حکیم
دوشنبه 27 تیرماه سال 1384 11:58
آن تور که او نمی شناسد ما را دارا کولا کردی زیر آفتابه ای کوتاه دست آب از رویم نپاش بوی چتر تو می آید وسط تنگ شده راهی تند چار دستی سرت را پایین بده می طلبد دهن کج کند پرتِ آب از تو بر چه نمی آید کافی است یک کم را به فهم کنی در زود از هم گیری کف از دنده ها به گیری به لا هور و الا به گور بر نمی گیرد از گرده خاری کمی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 25 تیرماه سال 1384 17:23
حالا که خوب کردم تو به خونی در زودی چیزی می آید
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 7 تیرماه سال 1384 21:21
باید کشید هر چه درد از کش بیاید قد لنگت دست بیار دو چشم از پشت بسته جز تو ببیند نمی زایم هر روز که دردم کنی یکجای از من کم است تکان بیشتری شو از خورده خورده ها به دارایی های داشته شک کن ریل های بلندی بسته ام برای رد کردن وقتی پر کشا کش بلا دور سرم نباش هم باز نباش هم نباش در دوردستی تا دکمه های که توی چشم می زند فقط...
-
می سرور
پنجشنبه 2 تیرماه سال 1384 14:14
باشد که باشی از پاشیدن گرم و رها از بلندی پرت آب
-
لزومن از سرت خلوت می کند
یکشنبه 29 خردادماه سال 1384 19:51
ته عصر وقت باز نشد از پشت خانه با چه آر تا دیو از سر زمینه ای فراخ شده گل به چینش سر بدهی بالای چند تخته کم لازم به صدا نی ستم توی تاریکی پشت گودی پنجره بیا وسط به حیاط درخت سر آفتاب هوای بازی با دم ش می آید تو توی علف به گرد گردی مزین به چه ی آخر اژه به قبل از هر چه باید مال منی بی چون تو پیراهن از دبر بخواهی نخواهد...
-
اراضی کم درخت
جمعه 30 اردیبهشتماه سال 1384 19:30
کو تا دور بزند آفتابی به نشان دادن دم گنده موشی ترسیده در اراضی کم درختِ پر سبز خواب کردم تو جنگ کردی همه جا سفید کرد تنه ای در بشود به جدایی پل تاب بیاورد از روی دو فاض بیشتر بکش دعوت نخی را از پهلو نمی رود از روی هر چه سنگ بگوید بس تا گم کرده دویدم ریخت برفی گلوله پر همه شان از فشار فوقانی اجتماع به دار دست خیس کرده...